نخست: دوشنبه 23 آبان 91 روزی که هر هفته آن از نیمه مهر ماه به قصد شرکت در دوره آموزشی اختصاصی روزنامه نگاری آن لاین، برایم زمان عزیمت به تهران تعیین شده بود.
ساعت حرکت بلیت را 2 بعد ازظهر مثل هر هفته تهیه کرده بودم. زمان رفتن در این روز همیشه زود می گذشت. باید در غیبت یک روزه ام برنامه های خبری را با در نظر گرفتن اولویت های سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری گرگان با سرعت و در عین حال در نظر گرفتن دقت در مرکز رسانه ای این سازمان منتشر می ساختم.
در این روز، تلفنی از دفتر رویال سفر ترمینال گرگان داشتم که از من پرسید آیا شما می توانید به جای ساعت 2 بعد از ظهر در ساعت 12 ظهر به تهران بروید؟ سریع پاسخ دادم خیر. ولی در ادامه از او پرسیدم که آیا ساعت 2 اتوبوس برای تهران حرکت خواهد کرد؟ گفت بله اما به شما زنگ زدیم گفتیم شاید بخواهید در این ساعت به تهران بروید. اعلام کردم خیر من با برنامه ریزی قبلی هر هفته به مدت دو ماه در ساعت 2 از گرگان حرکت خواهم کرد. اما دوباره از او سوال کردم آقای محترم اگر برای ساعت 2 حرکت ندارید لطفا به من اعلام کنید چون من باید روز بعد در کلاسی مهمی شرکت کنم. گفت نگران نباشید ساعت دو حرکت اتوبوش رویال سفر یا VIP انجام خواهد شد. با تردید خداحافظی کردم.
وقتی به نرمینال مسافربری گرگان رسیدم در کمال تعجب مشاهده کردم که فردی از دفتر سیر و سیفر وقتی مرا در ایستگاه رویال سفر دید گفت خانم اتوبوس رویال سفر در این ساعت به تهران نمی رود شما می توانید با اتوبوس سیر و سفر به تهران بروید!
خیلی عجیب است که حتی یکی از دست اندرکاران دفتر رویال سفر ترمینال گرگان بیرون نبودند که به مسافران اطلاعی بدهند و عذرخواهی کنند و بعد وسیله دیگری را با احترام برایشان جایگرین سازند.
سوار اتوبوس سیر و سفر به صورت ویژه شدم و بر اساس بلیت تهیه شده که صندلی یکی مانده به آخر بود رفتم و نشستم. کمک راننده به من اعلام کرد خانم اینجا جای مسافر خودمان است به او گفتم من همین شماره صندلی را خریداری کردم. پس باید در همین صندلی هم بنشیننم. گفت آخر شما مسافر ما نیستید. گفتم این مشکل من نیست چرا پس من را سوار کردید؟. وقتی جدیت مرا در حق و حقوقم دید گفت باشه در همان صندلی که می خواهید بنشینید.! دروغ می گفت. صندلی من مال کسی نبود.
از او پرسیدم چرا اتوبوس رویال سفر در ساعت مقرر خود حرکت نکرد؟ او گفت اتوبوس خراب شده است و نمی تواند به موقع بیاید. خواسته اند مسافران این ساعت را ما به تهران ببریم.!
واقعا عجیب است وقتی من از فردی که تلفنی خواسته بود ساعت 12 را برای رفتن انتخاب کنم، پرسیدم آیا اتوبوس دارید نگفت نه. نگفت مشکلی یا نقصی پیش آمده فقط به دروغبا قاطعیت گفت نه حتما شما در ساعت خود با اتوبوس رویال سفر حرکت خواهید کرد! و ما با این اتوبوس رفتیم.
میانه: به دلیل تدبیر نکردن برای ایام تعطیلات تاسوعا و عاشورا به سختی به کمک یکی از دوستان و پی گیری های شخصی توانستم برای سه شنبه 29 آبان ساعت 10 شب بلیت تهران به گرگان را تهیه کنم.
خانمی که بلیت مرا صادر کرد گفت نگران نباشید صندلی شما در کنار خانم است. بعد از تمام شدن کلاس آموزشی به سرعت به دلیل سرمای آن شب خود را داخل اتوبوس رساندم و در جای خود نشستم. به یکباره آقایی جوان در کنار صندلی ام نشست. گفتم لابد اشتباهی نشسته. اما پس از مدتی مطمئن شدم در جای خود نشسته است. او متوجه نگاه متعجب من شد پرسیدم آقا شماره صندلی شما چند است گفت 14 من هم شماره ام 15 بود! گفت: اگر ناراحت هستید من جایم عوض کنم. با او گفتم شما باید راحت باشید اگر خانمی موافق باشد بهتر است شما جایتان را عوض کنید ... اما متاسفانه همه خانم ها حاضر نبودند جای تک صندلی خود را به این آقا بدهند.! عجیب است نه ؟ فردی که به من بلیت فروخت با اطمینان گفت صندلی شما کنار یک خانم است؟ اما چطور آقایی کنار من قرار می گیرد براستی نشان ار باری بر جهت کار کردن است... هنوز در اندیشه این وضعیت تا گرگان بودم که خانم آرام و متین در حالی که گیتاری به همراه داشت وارد اتوبوس شد. رفا سر جایش بنشیند دید پسر جوانی نشسته است به او گفت این صندلی من است. او هم بلیت را نشان داد گفتم همین الان بلیت گرفتم و این شماره صندلی من است.
کمک راننده آمد به خانم گفت دیر آمدید بلیت شما فروخته شده است.! این خانم جوان و مودب به او پاسخ داد بلیت من اینترنتی تهیه شده و من یک ربع است که در صف گرفتن بلیتم هستم . اینکه می گویید دیر آمدید شما در حال سوار کردن مسافر هستید.
کمک راننده گفت این مشکل شما است و او را مجبور ساخت در کنار خانمی که به همراه همسر و نوزاد دخترش بود بلند کند و کنار او بنشاند. وقتی به زور او را به صندلی دیگر نشاندند فقط دیدم که گفت: واقعا که؟!
همسر این آقا بدون صندلی در راهرو چشم انتظار بلاتکلیفی خود بود. بچه اش در بغلش و حاضر نبود به آغوش مادر برود. پدر هم دختر را گرفته و وسط اتوبوس ایستاده و اتوبوس هم در حال حرکت. پس قانون کجاست؟ حقوق شهروند چه می شود؟ آیا اجازه داریم با چنین دغل بازی با زندگی مردم بازی کنیم؟!
اتوبوس به همیین شرایط در حالی که پدر و فرزند ایستاده بودند حرکت کرد همه تقریبا ناراضی بودند و من هم در کنار آقایی که نمی دانم به جای چه کسی در کنارم قرار گرفته بود به ماچار نشستم...
اتوبوس حرکت می کرد و چشم به پدر و نوزاد دختری بود که سر پا باید تا گرگان می ایستادند. نیم ساعت به همین منوال گذشت نمی دانستم باید چه کار کنم هم از شرایط خودم ناراحت بودم و هم وقتی به وضعیت این مسافر نگاه می کردم از بی تفاوتی و بی مسئولیتی راننده اتوبوس بیشتر افسوس می خوردم.
چشم به یکباره به عوامل اتوبوس جلب شد. دلم به در آمد... دروغ پشت دروغ ... راننده، کمک راننده با یکی از دست اندرکارن رویال سفر پچ پچ می کردند. شنیدم که می گفتند بلیت اضافی فروختیم...
انگار آن پسر جوان هم مثل من از نیرنگهای این افراد باخبر شده بود خوشبختانه بلند شد و گفت من به آخر اتوبوس می روم تا این خانم به جای خودش بنشیند.
آقایی که سر پا هم بود به نزد خانمش بازگشت و با خیال راحتتری در کنار همسرش نشست. فقط من ماندم و این پزشک جوان ساروی که مرتبا با تلفن های همراهش پی گیر وصل شدن گاز مجتمع کاری خود در ساری بود. دیگر خسته شده بودم و خواب چشمانم را گرفته بود نمی دانم چطور شد که به یکباره چشم باز کردم و دیدم آن پزشک جوان در کنار صندلی من نیست. خواب رفته بودم و به کردکوی رسیده بودیم.
واپسین:سه شنبه شب 14 آذر آخرین شب برگشت من از تهران به گرگان بود. یک ربع گذشت و اتوبوس گرگان نیامد . نیم ساعت بعد منتظر شدیدم باز خبری از اتوبوس سات 10 و نیم شب نشد.
به دفتر رویال سفر رفتم و از آن ها سوال کردم آیا اتوبوس گرگان نمی آید؟ به راحتی و با بی خیالی گفت: چرا داخل ترمینال است یک دقیقه دیگر داخل سکو می شود تا مسافر سوار کند.
مثل بچه ها خوشحال شدم اما تا نیم ساعت دیگر خبری از اتوبوس نشد من که بایستی صبح سر کار باشم هر دقیقه تاخیر آن برایم سختر می شد...
یک ساعت گذشت ناگهان دختر خانم جوانی که مثل من هر هفته این ساعت به گرگان باز می گشت با صدای بلند گفت: اتوبوس گرگان در قسمت جلوی سکوی اتوبوس های رویال سفر ایستاده است. برایم عجیب بود همه اتوبوس ها به نوبت در صف یوار کردن مسافران خود می پرداختند.!؟
با یک ساعت تاخیر وقتی خواستم سوار اتوبوس بشوم ناگهان چند نفر از شهروندان ترک زبان تبریزی اجازه ندادند مسافران گرگان سوار اتوبوس شوند.! گفتند این اتوبوس تبریز است و ما بلیت تهیه کردیم. چرا به جای اتوبوس گرگان که نیامده می خواهید اتوبوس ما را به گرگان بفرستید؟! اول برای ما اتوبوس تهیه کنید تا ما برویم.
آن ها اجازه حرکت به اتوبوس گرگان را ندادند. حالا فهمیدم چرا این اتوبوس خارج ار نوبت می خواست مسافر سوار کند.
آفرین بر این شهروند ترک آگاه و مصمم به گرفتن حق و حقوقش.
برایشان اتوبوس تهیه کردند و سپس به ما اجازه داده شد سوار شویم و ما خسته از پی گیری های بی نتیجه. نشستیم و با تاخیر به گرگان رسیدیم...
مهم نیست چون ما مهم نیستیم. ما شهروند با ارزشی نبودیم. ما همیشه بی تفاوت بودیم. حالا هم باید مجبور شویم بپذیریم...
اما با اینکه همیشه از این رفتارهای ملال آور که سرچشمه آن دروغ است و دروغ خسته شده ام اما هرگز سکوت نخواهم کرد. خواهم گفت و خواهم نوشت...
به یاد می آورم برادرم که شهروند سوئد است می گفت با هواپیما برای ایام تعطیلات کریسمس به نزد برادر دیگرم در جنوب سوئد می رفتم. چرخ های هواپیما پس از چند بار تلاش بسته نمی شد. خلبان به مسافران گفت ناچاریم بنشینیم. اگر کسی می خواهد و می تواند منتظر شود تا این مشکل حل شود با ما پرواز کند اگر نه ما برای او هواپیمای دیگری تهیه می کنیم. تعداد اندکی پذیرفتند که هواپیمای خود را تغییر دهند اما اکثر مسافران خواستند که مشکل حل شود و با همان پرواز ادامه دهند. مسئله حل شد و مسافران ارزشمند با خیال آسوده در فرودگاه شکینگهفرود آمدند...
ما کجای دنیا هستیم؟!