Quantcast
Channel: آوا و آوات
Viewing all 417 articles
Browse latest View live

آوای دانش آموزان در شهر غرق شد

$
0
0

 

آوای دانش آموزان ایرانی از امروز با آغاز مهر پس از 3 ماه و نیم تعطیلی در مکان های تعلیم و پرورش غرق شد و روحی تازه به شهر و شهروندان بخشید.

امروز وقتی برای رفتن به محل کار از خانه خارج شدم با گذشت از کوچه ها و خیابان های محله مان شاهد حضور مشتاقانه و با انگیزه دختران و پسران گرگانی برای رفتن به مکانی که می خواهند علم اندوزی کنند، بودم.

در مسیر پارک نوبخت آقا پسر نوجوانی را دیدم که به دلیل معلولیت به ناچار به کمک دو عصا گام بر می داشت. از کنارش به آرامی گذشتم که بیشتر او و حالاتش را مشاهده و درک کنم.  گام های او محکم و قاطعانه بود. انگار هیچ نقصی نداشت. چنان با استواری قدم بر می داشت که معلولیت برای او ناتوانی و مانع محسوب نمی شد. وقتی به چهره او دقیق شدم  او را بسیار مصمم دیدم که  چقدر اشتیاق برای رفتن  و رسیدن به فضای کسب دانش را به همراه دارد.

این رفتن برای آگاه شدن بود. این گام ها  امیدوار بود برای رسیدن به مقصدی شایسته  که حق او است. دورنمایی که دانایی توانایی را هدف قرار داده است.

برای او که چنین با امید و عشق به یادگیری قدم بر می دارد و برای همه دانش آموزان شهرم و میهنم آرزوی بهترین ها را دارم.

براستی که آموزگار واقعی کسی است که آنچه از دانش در یک روز فرا می گیرد بیش از آن به این غنچه های شهر بیاموزد.


پایان دلواپسی های مادر با مهر، علی آزاد شد...

$
0
0

 

او را می شناختم اما بیشتر در روزهای کاری بعد از ساعت اداری که به ناچار به وقت بیشتری برای پی گیری مسائل نیاز دارم و روزهای جمعه که به ضرورت به محل کار می آمدم، می دیدم. او در روزهای بعد از پایان ساعات کاری و به ویژه جمعه ها مراقب من بود چون مجبور بودم به دلیل نبود نگهبان در محل کار از او بخواهم درب سازمان را با ورودم قفل کند تا خیالم از ورود و خروج ها در امان باشد...

 او  پس از پایان کار  دقایقی به نزدم می آمد و به دردل های او گوش می دادم یکی از غم های او که از محله امام رضا به محل کار می آید و  روزانه 12 ساعت کار می کند، رهایی فرزندش از زندان بود....

علی جوان است با دردسرها و گرفتاری های جوانی آن که نخواست آن را با فکر و گوش سپردن به پندهای دلسوزانه اطرافیان به ویژه مادر مهربان و سختکوش،  مشکلات این سن و سال را مدیریت کند.

یک روز در تهران در غیبت خواهر و شوهر خواهرش که به میهمانی رفته بودند، مخفیانه کلید ماشین را می گیرد تا به رانندگی بپردازد دریغ از اینکه هنوز گواهینامه رانندگی ندارد.

در مسیر شور و هیجان رانندگی به حساب کاسبی کردن، مسافری را سوار می کند دریغ از اینکه  وسوسه دریافت 5 هزار تومان از این مسافر بی خانواده قرار است برای او خسارت میلیونی به ارمغان آورد.!

مسافر در کنارش می نشیند و علی با سرعت مسیر بزرگراه را طی می کند که این سرعت، ناگهان سبب برخورد شدید با کامیونی می شود. مسافرش بیهوش و خود به شدت از ناحیه کتف و گردن آسیب می بیند. با انتقال به بیمارستان مرد مسافر پس از ساعاتی به دلیل ضربه مغزی از دنیا رفت از دنیایی که در آن سرپرست و همراهی نداشت.

علی در این حادثه پس از ارزیابی های صورت گرفته توسط پلیس مقصر شناخته می شود و بر اساس رای دادگاه به دو سال زندان محکوم می شود. از آن جایی که فرد فوت شده کسی را به عنوان سرپرست نداشت در این قسمت نیز علی بابت مرگ مسافر همراه خود به پرداخت ۶۲۰ میلیون ریال جزای نقدی به حساب دولت محکوم شد.

او توانایی کمترین این مبلغ را نداشت و به ناچار پس از رفع جراحت، این شهروند گرگانی برای دوران محکومیتش به زندان اوین منتقل می شود.

این اتفاق بر افکار پریشان مادر غمزده و نگران از تهیه مایحتاج روزانه خود که به سختی و تلاش فراوان آن را تامین می کرد، افزود. در این راه نگران کننده 6 ماه سپری شد و راه حلی برای گره گشایی حاصل نشد.

شبنم خواهر او که در تهران ساکن است خود به دادگاه می رود تا با قاضی پرونده سخن بگوید. قاضی به دردل های او گوش می دهد اما می گوید چاره ای نیست باید کسی باشد که تا مبلغ دیه را برای نجات برادرت پرداخت کند.

این خواهر که برای نجات برادر دست از تلاش بر نمی داشت وقتی برای بار دوم  به دادگاه به نزد قاضی مراجعه می کند فردی ارتشی به نام آقای حسینی را در نزد قاضی می بیند او که از دوستان  و آشنایان قاضی پرونده نیز محسوب می شد متوجه مشکل این خانواده می شود و مشخصات و آدرس و شماره تماس علی و خانواده اش را برای پی گیری و تحقیق دریافت می کند.

 شبنم که اکنون در مشهد مقدس به سر می برد فکر نمی کرد دادن این مشخصات بتواند به داستان غم انگیز زندانی برادرش کمکی کند.  

و امروز با احساس مسئولیت این انسان با شرافت و کمک نقدی او با پرداخت مبلغ دیه در ماه مهر به دلواپسی های این مادر زحمتکش و نجیب خاتمه می دهد و علی آزاد می شود.

و علی صبح دوشنبه سوم  ماه مهر با مهربانی انسان هایی که بدون منت و بی قصد، مهرورزی می کنند به گرگان بر می گردد...

 

 

 

 

 

من با تو دلگرمم

$
0
0

 

پاییز گرگان

 

روزهایم را تقسیم  کرده ام: روزهایی برای خودم و کسانی که دوستشان دارم. روزهایی برای طبیعت، روزهایی برای اشیاء و روزهایی برای خستگی و خواب و البته همه ی روزها برای تو.

عجیب است. تو تقسیم ناشدنی هستی. نمی شود تو را بین روزهای مختلف تقسیم کرد یا فقط به روزی اختصاصت داد. نمی شود گفت سه شنبه ها برای خدا باشد. یا من صبح ها را به خدا اختصاص داده ام.

حقیقت این است که تو خودت تکلیف خودت را برای ما روشن کرده ای. تو خودت گفته ای که نمی شود سهمی را از تو  برداشت و بقیه اش را کنار گذاشت. گفته ای صبح ها قبل از طلوع آفتاب من هستم. ظهرها، وقتی که خورشید کله می کشد و خودش را پهن می کند من هستم. عصرها پیش از آن که آفتاب برود من هستم. من در تمام لحظه های تو در تمام صداهایی که می شنوی. من در آبی که می نوشی و تابلویی که به آن نگاه می کنی هستم.

نه فقط در آسمان بالای سرت . نه فقط در خواب هایی که می بینی. من فقط وقتی با توام که همه جا باشم. همه جا نه حتی مثل سایه، از رگ گردن نزدیک تر به تو!

من که خواستم روزهایم را تقسیم کنم، رنگ تو را توی تمام روزها دیدم اما وقت هایی هست که نزدیکی تو را بیش تر حس می کنم. عجیب است.

روزهایی که برای خودم کنار گذاشته ام بیش تر رنگ توست. تو توانایی عجیبی در نفوذ به تنهایی های من داری. آرام آرام می آیی و بدون این که من بفهمم در روزهایی که برای خودم کنار گذاشته ام وارد می شوی. یک دفعه می بینم کنار پنجره ایستاده ای و داری برای من دست تکان می دهی. نه، راستش تو دست تکان نمی دهی. معمولا می ایستی و داری برای من دست تکان می دهی. نه، راستش تو دست تکان نمی دهی. معمولا می ایستی انگار و نگاه می کنی. من یک دفعه احساس سبکی می کنم.

این را بگویم که  نگاه تو با نگاه آدم ها خیلی فرق دارد. آدم ها وقتی خیره می شوند  به آدم یکهو می بینی که سنگین شده ای. اما تو فرق داری. نگاه تو آدم را سبک می کند. حضور تو در زندگی آدم، در روزهای آدم خاصیت سبکی دارد و تو یک هو سر می رسی. با سبکی بسیار و من توی آن روزها به پنجره که نگاه می کنم می بینم نوری از پنجره می آید.

من در این روزها دلگرم هستم. راستش تنها روزهایی که در آن ها دلگرمم این روزهاست. وقتی که تو به اتاق من قدم گذاشته ای. آن وقت هر کاری کنم، یکجور عحیبی به هم می چسبد. حتی وقتی بخوابم، توی این وقت ها از خواب که بیدار می شوم دیگر دهانم تلخ نیست. خواب بدی ندیده ام. سنگین و سخت نیستم. جایی از تنم درد نمی کند. بسیار آرامم و دلم می خواهد از هر لحظه ای که بیدار شدم روزم را شروع کنم.

وقتی تو باشی، من همیشه می توانم شروع کنم تو به من جرئت بودن داده ای و خودت خواسته ای که توی همه ی روزهایم باشی. تو بسیار آرام  و بی صدا خودت را در من نشانده ای، طوری که من بدون تو تعریف نمی شوم. می توانم خودم را بدون خانه ام، برادرم، شهرم،نوشته هایم، باران های پاییزی، انار، حوضی که هیچوقت نداشته ام، عطسه های بلند، ترانه های تلخ و سه شنبه ها تعریف کنم. تو در چارچوب من، در تک تک سلول های من و در اسم من هستی.

نمی توانم بگویم که تو را دوست دارم... چون چیزی که بین ماست شبیه دوست داشتن نیست. دوست داشتن برای تعریف چیزی که بین ماست بسیار ساده است. مثل این می ماند که بخواهی رابطه پرنده را با باد تعریف کنی. می توانی بگویی رابطه ی پرنده با باد یا آسمان با گل یخ چیست؟ رابطه همیشگی و غیر قابل فهم است. رابطه عجیب که سایه با زمین دارد.

دوست ندارم در باره رابطه ی خودم با تو حرف بزنم. دوست دارم  در باره رابطه خودم با تو بنویسم و همه مجله ها ی دنیا یکی یک صفحه ی خانه ی فیروزه ای داشته باشند و من در هر کدامشان ستونی در باره تو داشته باشم و فقط اسم تو را بنویسم.!

 

توضیح: این مطلب توسط بانوی خلاق و خوش ذوق و توانمند لیلی شیرازی که اغلب پنجشنبه ها در ستون ثابت در نشریه دوچرخه روزنامه همشهری قلم می زند، نوشته شده است. پیشنهاد می کنم برای داشتن آخر هفته ای آرام و دلنشین مطالب این بانوی نویسنده را در نشریه دوچرخه مطالعه فرمایید.

براستی که با خواندن این مطالب با ارزش حال و هوای دیگری که نیاز داری پیدا می کنی...

 

روزی در خانه آرامش و دوستی برای سالمندان گرگانی

$
0
0

 

 

ارزشمند ترین وقایع زندگی معمولا دیده نمی شوند و یا لمس نمی شوند بلکه در دل حس می شوند. پس چقدر اهمیت دارد و تاثیر گذار است که به موقع به عزیزان خود بگوییم دوستشان داریم و زمانی که شایسته آن هاست به آن ها اختصاص دهیم آن هم در کانون هایی به نام عشق... عشقی که نتیجه آن برای همه آرامش و دوستی است.

روی سخن با کانون جهان دیدگان گرگان است. همراهان دلسوز  و با اندیشه وظیفه شناسی،خانه ای بنا کرده اند برای سالمندان گرگانی که با عشق اداره  می شود و با خلوص نیت قدم هایش را به پیش می برد.

خانه ای که در آن حرمت بسیار دارد. خانه ای که به همه انرژی، روحیه و نشاط هدیه می بخشد. خانه ای که برای هر روزش برنامه ای تدارک دیده است. برای آموختن، برای داشتن وقت های با ثمر، برای باورداشتن خود، برای توانمند شدن و برای برخورداری از زندگی  با کیفیت...

این کانون تا آن جا به پیش رفته است که حتی دل های دلزده و غمگین جوانان را هم شاد و امیدوار می سازد  و به وجد می آورد و به قول ابراهیم کریمی شهردار گرگان که با حضور در جشن روز جهانی سالمندان برای شهروندان ارشد شهر گرگان اعلام کرد: هر روز می دوم. از صبح کارم شده است دویدن. همش می دوم الان نمی دانم بعد از این برنامه قرار است کجا بدوم.  اما امروز با تماشای برنامه نشاط آور شما  به راننده ام خواهم گفت که فقط می خواهم بدوم.! زیرا شما امروز مرا به وجد و نشاط رساندید. پس دویدن ارزشمند خواهد بود.

بله جشن امسال برای سالمندان گرگانی حال و هوای متفاوتی داشت. با برنامه ریزی هدفمند انجام شد در خانه ای ویلایی که البته جای آن تنگ بود و محدود. شاید همت شهردار گرگان دو چندان شود و به قولی که در این مراسم داد جامه عمل پوشانده شود و کانون جهان دیدگان به فضایی مناسب و پایگاهی ثابت برسد که البته برنامه های آن با فضایی گسترده تر  و پوشش وسیع صورت گیرد.

اوج این جشن زیبا که به  نشاطی  چند برابر تبدیل شد اجرای موسیقی زنده با دف توسط جمعی از دلشدگان کانون جهان دیدگان گرگانی بود که همه را تحت تاثیر خود قرار داد.  سروده های آن ها از دل بر آمده لاجرم به دل هم بسیار نشست و حتی مدیرانی که آن روز خود را به شرکت در جشن سالمندان کانون جهان دیدگان اختصاص داده بودند بسیار مسرور ساخت. سروده های آن ها  " خداوندا یک باغ دارم پر از گل " و " من باغبونم، خداجون " نام داشت...

در این جشن همه از امید شنیدند. همه شادی ها را نظاره گر شدند و شاد شدند و همه دل های مهربان تر از آئینه را به تماشا نشستند. و برای ما چقدر دلنشین بود که روز خود را با آن ها گذراندیم و از برنامه کانون گرم و محبت جهان دیدگان گرگان آموختیم که حرمت گذاشتن بهترین دوستی و هدیه به بزرگ تر هاست.  به مادر و پدری سالمند.

و در این روز مجری توانمند و مدیر عامل کانون جهان دیدگان، بانو مینا امان کریمی بازنشسته مرکز بهداشت گرگان به ما اعلام کرد: آیا می دانستید که ایرانیان عهد باستان، مردمانی بودند که برای ادای احترام، بزرگداشت و سپاسگزاری از مقام، جایگاه و ارزش سالخوردگان خود روز مشخصی را در 25 شهریور  تعیین کرده بودند که به آن " اشیش وانگ " می گفتند. به گفته او، قدمت این رسم به روایتی به 3 هزار سال قبل می رسد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازآموزی داوری کیوروگی جهانی توسط رئیس پلیس زندان های سوئد

$
0
0

 

از سمت راست: رامین سقیانی به همراه شکیر چلبات و حافظ مهدوی داور درجه ۱ بین اللملی از تهران

دوره بازآموزی

داوران ایرانی در میان داوران چینی و تایلندی

 

50 داور ایرانی به مدت 4 روز دوره بازآموزی بین اللملی داوری کیوروگی تکواندو  را زیر نظر شکیر چلبات، دارنده داوری درجه یک بین اللملی ، رئیس کمیته داوران تکنواندو جهان و رئیس پلیس سابق زندان های سوئد گذراندند.

در میان شرکت کنندگان  5 داور ایرانی نیز برای دریافت مدرک درجه 3 بین اللملی نیز شرکت داشتند که تنها یک نفر موفق به کسب این مدرک شد.

این دوره آموزش بین اللملی در سالن المپیک شهر کوالالامپور با شرکت 205 نفر از بانوان و مردان سراسر جهان برگزار شد و شرکت کنندگان با جدیدترین تکینیک های داوری بین اللمی کیوروگی تکواندو آشنا شدند.

نظم  در داوری، نوع قضاوت، نداشتن استرس، علائم دست ها، جابجایی ها و نحوی صحبت به صورت تئوری و عملی از نکاتی بود که در این دوره بازآموزی داوری به شرکت کنندگان ارائه شد.

در میان شرکت کنندگان ایرانی رامین سقیانی داور درجه 3 بین اللملی گرگانی نیز برای بازآموزی داوری حضور داشت. سیروس رضایی رئیس کمیته داوران ایران نیز به همراه 3 بانوی تکنواندو کار در این دوره شرکت داشتند.

آقای چلبات مدرس و رئیس کمیته داوران تکنواندو جهان که از سمت رئیس پلیس زندان های سوئد بازنشسته شده است مصری الا اصل است و  در حال حاضر به عنوان شهروند سوئد در شهر استهکلم  اقامت دارد.

تحول جدید در آموزش کودکان گرگانی

$
0
0

 

کودکان گرگانی به هنگام شنیدن صحبت های سرمایه گذاران گرگانی برای ساخت هتل پارتیا

 

بازدید از هتل پارتیا گرگان

ردیف اول سمت چپ بهنام کیانی

 

زمستان دو سال پیش بود جوانی دانش آموخته حقوق، تصمیم می گیرد دوره ای مهم و حساس آموزش "اخلاق کاربردی در کودکان" را نزد استاد تبریزی در تهران بگذراند. دوره ای که چهارماه به طول انجامید اما اعتقاد داشت آنقدر مطالب ارائه شده قابل استفاده و کاربردی در زندگی  است که ارزش زحمت رفتن به تهران را هر هفته دارد زیرا مطمئن بود دستاورده های کسب شده می تواند برای نسل آینده ساز شهرش گرگان کارساز باشد.

او خواند و فراگرفت و سپس انتقال آموخته های خود را با آشنایی با مدیریت خانه فرهنگ پرسش گرگان که دغدغه اصلی و خلاء جدی  دوران بچگی اش را ندانستن می دانست، با آموزش برای کودکان آغاز کرد.

در زمستان سردی که گمان نمی رفت چنین موضوع جدید با استقبال مواجه شود و اینگونه بعد از حدود دو سال بر تعداد کودکان و حتی خانواده های آن ها برای دست یافتن به رمز و راز های اخلاق کاربردی برای کودکان افزوده شود.

برنامه ریزی برای آگاهی دختران و پسران کودک گرگانی به صورت منظم توسط بهنام کیانی جوان علاقمند و با تعهد گرگانی به عنوان تحولی در امر آموزش کودکان نهادینه شد و هم اینک کودکان به یادگیری فضائل اخلاقی، احترام به حقوق یکدیگر، دستگیری به همنوع و حفظ محیط زیست به منظور دسترسی به توسعه انسانی مشغول هستند و جالب است بدانید هر برنامه ای که قرار است توسط این کودکان به مناسبت های مختلف در شهر گرگان به اجرا گذاشته شود با محوریت اخلاق و انسانیت به پیش می رود.

آقای کیانی که پس از آشنایی با وب سایت یونسکو و از تمرکز این مرکز بر آموزش کودکان مطلع شد، تلاش می کند برنامه هایی ضروری را برای آگاهی کودکان در عصر حاضر برای هنرجویان خانه فرهنگ پرسش به اجرا بگذارد.

او با عشق و علاقه نه به دنبال شهرت است و نه کسب ثروت، بلکه او علاقه دارد که بچه های شهرش با آموزش های صحیح و ضروری رشد کنند و تربیت شوند.

او به این نکته رسیده است که فردا را باید با دست های کوچک این کودکان ساخت. برای ساختن فردا، کودکان باید آگاه و توانمند شوند.

او در کلاس هایش به ترکیبی از آموزش به صورت کلیپ، انیمیشن، تئاتر، داستان و کتاب های اخلاقی می پردازد.

او در هفته روزهای چهارشنبه از ساعت 30: 16 تا 18 و 18 تا 30 : 17 در خانه فرهنگ پرسش گرگان اخلاق کاربردی در کودکان را  به 20 هنرجوی کودک آموزش می دهد.

از ابتکارات جالب این جوان فراهم ساختن شرایط بازدید برای کودکان این مرکز فرهنگی از هتل در حال ساخت پارتیا بود. شاید به اعتقاد عده ای اقدام مهمی نباشد اما وقتی بتوانی با ارتباطات سازنده و درست تعدادی از کودکان را به سراغ پروژه ای ببری که نظرهای زیادی را به خود جلب کرده است و همیشه دانستن بیشتر و مشاهده و بازدید از آن یکی از برنامه های مهم باشد، آن زمان است که متوجه می شوی که این موضوع زحمت و ارزش فکر کردن، پی گیری و اجرا را داشته است.

بازدید از پروژه ای که مدیران مسئولی که وظیفه توجه به چنین پروژه هایی را دارند هنوز موفق به بازدید از آن نشده اند.! این ابتکار هم توسط بهنام کیانی با همکاری آقای علی صالحی مدیرجوان خانه فرهنگ پرسش گرگان حاصل شد.

به انگیزه روز جهانی کودک برای این مجموعه پر تلاش و متعهد توفیق بیشتر را خواهانیم.

کودکان محله غدیر گرگان در روز جهانی کودک

درخواست کودک گرگانی از اعلام حقوق خود

 

و اینک در سال 2012 میلادی شعار روز جهانی كودك  "كودكان در قلب اهداف توسعه هزاره" است.

بر اساس این شعار هر کودک با حق بقا، زندگی و رشد و تکامل متولد می شود. هر کودک با حق دسترسی به تغذیه مناسب، سلامت، سرپناه و آموزش متولد می شود و هر کودک با حق برابری، حمایت، حق مشارکت و حق اظهار نظر در تصمیم گیریهای تاثیرگذار در زندگی به دنیا می آید.

 و روز کودک فرصتی است که هر سال برای یک لحظه هم که شده، تامل کنیم و با خود بیندیشیم آیا به عنوان افراد بالغ و بزرگتر، منافع عالی کودکان را در کارهایمان لحاظ می کنیم؟ آیا واقعا نهایت تلاشمان را برای رساندن کودکان به حداکثر توانییهایشان به کار می گیریم؟ اینها سوال های مهمی هستند که باید به طور جدی به آنها بیندیشیم و در موردشان بحث کنیم کاری که صرفا در قالب جشن  روز کودک نمی گنجد...

 فراموش نکنیم: مهم نیست که در کجای این جهان ایستاده ایم، مهم این است که در چه مسیری گام بر می داریم.

 

 

نوری به اندازه شمع

$
0
0

 

 

درجنگ نور و ظلمت یا باید نور باشی یا ظلمت.

راه سومی وجود ندارد. ساکت ماندن و سایه بودن همان ظلمت است.

پس بکوش به قدر خود روشنایی بخشی، حتی به اندازه یک شمع!

 

از پروفسور محمد پسر ک لی عزیز استاد ارزشمند ایرانی دانشگاه آریزونا برای ارسال این پیام آموزنده بسیار متشکرم.

جشنی برای همه غنچه های شهر گرگان

$
0
0

 

امیر حسین

 

غنچه ای از شهر گرگان بود اما بیقرار بود و گریه اش قطع نمی شد. نمی خواست کسی با او سخن بگوید و حرف کسی را بشنود. تلاش پدر بزرگ برای آرام کردنش تاثیری نداشت. و وقتی دید او آرام نمی شود با صدایی گرفته گفت او نمی تواند خوب تکلم کند و سپس اشک هایش را با آهی پاک کرد.

از پدر بزرگ خواسته شد آرام باشد و صبور. سکوت کردیم  تا امیر حسین بگوید و آرام شود. در سکوت مسیر رسیدن به جشن کودکان گرگانی، خود را به "تنهایی" برد و شروع به سخن گفتن کرد.  هر وسیله ای که از کنارش می گذشت  برایش دست تکان می داد و با خنده کودکانه خود می گفت خداحافظ!. از آئینه جلوی  ماشین چهره زیبایش را نگاه می کردم. بعد از دقایقی از شنیدن صحبت های کودکانه اش اسمش را صدا کردم اما او خجالت می کشید و جوابش را با لبخند می داد برای من همین کافی بود که بیشتر به او نزدیک شوم . کمی از گریه های او کم شده بود. گفتم امیر حسین تو چقدر زیبا هستی فقط لبخند زد. به او گفتم می دانی می خواهیم کجا بریم؟ یک جایی که همه ی بچه ها هستند. فقط نگاه کرد و من ادامه دادم  می رویم با بچه ها جشن بگیریم.  او آرام تر شد. به نهارخوران که نزدیک تر شدیم انگار طبیعت زیبا این منطقه سحر آمیز بیشتر  اثر بخش تر شد  و در نهایت مشاهده  تجمعی از دلبندان خانواده های شهر گرگان، شنیدن صدای "هورا کشیدن ها" و خنده های کودکان شهر، امیر حسین را به نشاط نزدیک تر ساخت. و وقتی وارد محوطه "سایت روباز همکلاسی سلام"  شدیم  امیر حسین از دیدن این همه شور و هیجان و شادابی و نشاط کودکان در جشن روز جهانی کودک سر از پا نمی شناخت و او هم شاد شد و می خندید و دست می زد و از شادیش حض می کرد...

و چنین با حمایت سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری گرگان و با مشارکت انجمن دوستداران کودک گلستان در یک روز تعطیل در فصل پاییز جشنی برای غنچه های شهر گرگان و از جمله برای امیر حسین کودکی که خیلی قادر به سخن گفتن راحت نیست، برگزار شد که با برنامه های متنوع و شادی بخش،  هم  شور و هیجان برای کودکان ایجاد کرد و هم پیام های آموزنده برای نونهالان و خانواده هایشان به ارمغان آورد.

 این جشن نمایش عروسکی با زبان حیوانات، مسابقه، سرود  و شعر خوانی به همراه داشت و اطراف محوطه سایت غرفه های طراحی صورت و نقاشی هم برای کودکان برپا شده بود.

برای غنچه های شهر گرگان، نوجوانان و کودکان رزمی کار هم نمایش رزمی اجرا کردند و انجمن دوستداران کودک گلستان نیز برای خانواده های گرگانی، پیام های آموزشی در ارتباط با کودکان تهیه و  در این جشن بین  شرکت کنندگان توزیع کرد.

سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری گرگان نیز توسط عروسک "عمو آتش نشان" به همراه کارشناس این سازمان  برای کودکان با زبان شعر  به آموزش نکات ایمنی پرداخت.

پایان بخش جنگ شادی ویژه کودکان، آواز دسته جمعی توسط غنچه های شهر گرگان بود.

 


چهارمی به چه قیمتی؟!

$
0
0

 

ترکیب تیم بسکتبال جوانان گلستان در مرحله دوم مسابقات قهرمانی کشور

چهره جوانان مصصم گلستانی در فیروزکوه

 

 

رها شدند و سرگردان به کار خود پرداختند. تنهایی  و سختی ها را به ناچار پذیرفتند و با مقاومت و صبوری به پیش رفتند. راه های طولانی را با بی توچهی ها طی کردند.  رنج و مرارت بسیاری را برای رسیدن به مقصد تجربه کردند. کمبودها را به جان خریدند و با نامرادیی ها در مقابل نیروهایی پیکار کردند که از همه نظر به آنها رسیدگی شده بود.

و جوانان بسکتبال گلستانی که از شهریور امسال در پیکارهای قهرمانی کشور در 3 مرحله به رقابت پرداختند موفق شدند از جمع 32 شرکت کننده برای نخستین بار بعد از 6 سال که تا کنون از مرحله مقدماتی پا فراتر نگذاشته بودند در سایه بی مهری های زیاد به عنوان چهارم دست یابند.

این مسابقات در 3 مرحله ابتدا در گیلان برگزار شد. در مرحله دوم تیم های برنده به مدت 3 روز در قم به رقابت های خود ادامه دادند و در آخرین مرحله 4 تیم برگزیده تهران، هرمزگان، خراسان رضوی و گلستان در بوشهر به صورت ضربدری پیکار کردند.

گلستان در بازی رده بندی مقابل خراسان رضوی قرار گرفت که این دیدار به رغم شایستگی های بسکتبالیست های جوان گلستانی به دلیل نبود ۲بازیکن کلیدی به سود خراسانی ها با نتیجه 76 بر 60 تمام شد و گلستان در جای چهارم نشست.

تهران با هرمزگان هم دیدار نهایی برگزار کردند. بوشهری ها با میزبانی از نظر تماشاچی سنگ تمام گذاشتند اما بازی تماشایی فینال را این استان جنونی  با حساب 89 بر 76 به تهرانی ها ی دندان مسلح واگذار کرد.

دیدارهای پایانی از بیستم مهرماه به مدت 2 روز در سالن فجر بندرعباس انجام شد و تیم ها پس از یک ماه دوندگی حاصل تلاش، برنامه ریزی و توجه به جوانان خود را نظاره گر شدند.

یکی از تفاوت های این دیدارها در مرحله سوم رقابت ها شکل گرفت. بنا بر تصمیم فدراسیون بسکتبال تیم های برنده در این مرحله می توانستند به صورت ترکیبی با چند استان همجوار خود در قالب یک استان تیم را تشکیل داده و  به ادامه رقابت ها بپردازند.

این کار به خاطر صرفه جویی در هزینه و وقت برای انتخاب بازیکنان به اردوی تیم ملی اتفاق افتادو با این تصمیم هرمزگان با بازیکنانی از فارس و لرستان تیم هرمزگان را تشکیل دادند. خراسان رضوی هم در دایره جغرافیایی خود از بازیکنان خراسان جنوبی و شمالی بهره گرفت. گلستان هم با مازندران، گیلان و سمنان ترکیب شد و فقط تهران از شهر تهران نفرات خود را انتخاب کرد.

بسکتبالیست های گلستانی که در شرایط نامناسب پای به رقابت ها گذاشته بودند با کمبود های زیاد توانستند به مقام چهارم رقابت برسند که در این داستان پیکارها، صحبت های ساعد کریمی سرمربی تیم که خود را برای پذیرش هدایت  تیم جوانان سرزنش می کند بسیار قابل تامل است.

او می گوید 3 روز قبل از شروع بازی ها در گرگان برای آمادگی بیشتر اردوی تیم را برگزار کردیم که به دلیل نبود حمایت سرمربی ناچار شد خود برای تامین غذای بازیکنان باشد. حتی یکی از مسئولان هیئت بسکتبال به این جوانان سری نزد که ببیند آن ها در چه وضعیتی قرار دارند.! آیا این جوانان آنقدر ارزش نداشتند که حتی به آن ها سری زده شود؟ چطور در بازی های جام رمضان بسکتبال که مقام های سیاسی شهر و استان به عنوان تماشاچی حاضر می شدند همه دست اندرکاران بسکتبال و مدیران هر شب در ردیف اول برای عکس گرفتن شرکت می کردند.! اما برا ی اطلاع از اوضاع و احوال این تیم جوان یک نفر هم حاضر نشد؟

کریمی اعلام می کند که "امسال بانک ملی استان گلستان به عنوان اسپانسر قبول می کند هزینه لباس تیم را تامین کند. البته وسیله نقیله برای تردد را نیز پذیرفت اما مدیران این بانک گفته بودند دیگر بیشتر از این نباید انتظاری داشته باشید. هیئت بسکتبال گلستان هم 2 میلیون تومان در اختیارمان گذاشت که بتوانیم برای 14 نفر بلیت قطار برای رفتن به بندرعباس تهیه کنیم  که مبلغ یک میلیون و 600 هزار تومان را برای بلیت رفت و برگشت تهران به بندرعباس هزینه کردیم. مبلغ 400 هزار تومان باقیمانده این مبلغ صرف تامین غذای بازیکنان در مسیر رفت و برگشت و کرایه وسیله برای رفت و آمد های داخل شهر هزینه شد."

"کمبود اعتبار به حدی بود که نمی توانستم در صورت گرسنگی بازیکنان برای آنها غذایی تهیه کنم و آن ها به ناچار با تهیه نان اضافی گرسنگی خود را رفع می کردند. حتی نمی توانستم برای آن ها یک عدد سیب خریداری کنم!"

اما اطلاع از داستان سرگردانی تیم بسکتبال جوانان گلستان در مرحله دوم بازی ها که در قم برگزار شد اسفناک تر از مرحله پایانی این دیدارهاست.

کریمی می گوید: "ساعت 8 صبح با مینی بوسی که بانک ملی در اختیارمان گذاشته بود به سمت قم حرکت کردیم. در ساری مینی بوس خراب شد از ساع 9 صبح تا 3 بعد از ظهر در ساری برای تعمیر مینی بوس متوقف شدیم. در ساعت 10 شب هم موتور مینی بوس در فیروزکوه ترکید.  ساعتی که شهر کاملا تعطیل است. تا 12 شب نتوانستیم جایی برای اسکان اعضای تیم پیدا کنیم. تا 12 شب در شهر به دلیل نبود جای خالی سرگردان ماندیم. بالاخره در جایی به نام مسافرخانه که به قدری شرایط بدی داشت به ناچار به دلیل خستگی و نبود جا، شب را سپری کردیم."

به گفته این سرمربی فردای آن روز ماشینی را دوباره کرایه کرده و ساعت 3 عصر به قم رسیدیم . مسیری 12 ساعته را 30 ساعت طی کردیم!. جالب است وقتی رسیدیم  به ما اعلام کردند یک ساعت بعد هم با تهران دیدار داریم...

به چه سختی بالا آمدیم اما حتی یک نفر به استقبال این بازیکنان نیامد.! حال خود قضاوت کنید به چه قیمتی چهارم شدیم...

قرار است چه زمان به خود بیاییم؟ قرار است کی هوشیار شویم؟ زمان تصمیم گیری جدی کی هست؟ اقدام عملی در چه زمانی صورت می گیرد؟  زمان توجه و ارزش گذاشتن به چنین سرمایه هایی کی فرا خواهد رسید؟

زندگی هدفمند با دکتر شاهین فرهنگ

$
0
0

 

 

در نخستین دیدار برای برگزاری برنامه آموزشی توسط دکتر شاهین فرهنگ، متخصص روانشناسی تربیتی از امریکا، این استاد محترم به من پیشنهاد داد بهتر بود قبل از هر موضوعی، برنامه آموزشی زندگی هدفمند را برای شهروندان گرگانی داشته باشیم. این پیشنهاد را پذیرفتم و پس از موافقت مدیرعامل و تصویب در هئیت مدیره سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری گرگان در دومین برنامه حضور این استاد گرانقدر، موضوع آموزش زندگی هدفمند را تدارک دیدیم. این برنامه برای همه شهروندان علاقمند به صورت رایگان برگزار می شود و هیچگونه وجهی از مردم شریف گرگان برای کسب دانش بیشتر دریافت نمی شود.

به یقین عمر و بهتر بهره گرفتن از آن، تنها سرمایه ای است كه در اختیار انسان قرار گرفته و آنچه ارزش واقعی یك انسان كامل را تعیین می كند، صرف كردن به موقع این سرمایه ی مهم است . و همین لحظات و دقایق زودگذر و ارزشمند است  كه سرنوشت انسان را تعیین می سازند.  

بدیهی است داشتن هدف و برنامه در زندگی به انسان حرکت می دهد، انگیزه می بخشد، اعتماد به نفس ایجاد می کند، نشاط می  آورد و در انسان انرژی می آفریند.

به منظور چگونگی بهره مندی شهروندان عزیز  از فرصت های  با ارزش زندگی، به ابتکار و همت  سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری گرگان برنامه آموزشی با موضوع " زندگی هدفمند" با سخنرانی دکتر" شاهین فرهنگ " متخصص روانشناسی تربیتی از امریکا  برگزار می شود.                

شهروند عزیز و محترم به یاد داشته باشید، زندگی یک پاداش است نه یک مکافات. فرصتی است کوتاه تا ببالی، بیابی، بدانی، بیندیشی، بفهمی، زیبا بنگری و در نهایت در خاطره ها بمانی...

 این برنامه در روز یکشنبه 7  آبان  91 شمسی  برابر با  28 اکتبر 2012  صبح از ساعت 9 تا 12 و  عصر  15  تا  18  برگزار می شود.

مکان - جرجان - جرجان 1/4 – خیابان قابوس – جنب گاز CNG  - مجموعه فرهنگی ورزشی قابوس

تقدیر از شهروندان هدفمند

$
0
0

ریسک کردم برای آنکه  رنج و نگرانی متوجه شهروندان عزیز گرگانی ام نشود.  برگزاری پنجمین برنامه آموزشی را با موضوع "زندگی هدفمند" در فضایی بزرگتر که مردم شهرم بتوانند بدون دغدغه و با فراغ بال از مطالب کاربردی و اثر گذار استاد پر طرفدار علم روانشناسی، دکتر شاهین فرهنگ در زندگیشان بهره مند شوند را پیشنهاد دادم.

به همین سبب سالن قابوس سازمان که فضایی بسیار گسترده ای دارد را به مدیرعامل محترم مطرح ساختم که با موافقت وی اما در غیبتش به دلیل برنامه سفر، این برنامه را در این مکان به اجرا گذاشتیم.

شهروندان عزیزی از مناطق مختلف شهر برای کسب آگاهی و دانش بیشتر در زندگی در این مکان حضور یافتند و به رغم کاستی در سیستم صوتی سالن، با متانت و صبوری به سخنان دلپذیر و گره گشای انسان دلسوز و مردم دوستی چون استاد فرهنگ عزیز گوش سپردند.

آنچه ارزشمندی حضور این عزیزان را برایم چند برابر ساخته است و مرا نسبت با این عزیزان به رغم فشارهای مضاعفی که در حین این برنامه ها بر من وارد می شود، متعهد تر ساخته است اشتیاق فراوان آن ها برای یادگیری بیشتر بود و اینکه چقدر همشهریان عزیزم، نیازمند برنامه های آموزشی موثر هستند.

برای نخستین بار شاهد بودم که جوانی از 15 کیلومتری کردکوی خود را به این برنامه رسانده بود. این خانم جوان نخستین دختر دهکده "للدوین" است که توانسته بود تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم پشت سر بگذارد و در رشته بهداشت با رتبه ممتاز فارغ التحصیل شود. با چهره ای آفتاب سوخته چنان از عشقش به فراگیری دانش سخن می گفت که دکتر فرهنگ به او قول داد در آینده با این پشتکار، علاقه و استعداد به نتایج درخشانی دست خواهد یافت...

آقایی که هم صبح و هم عصر در این برنامه او را برای نخستین بار مشاهده می کردم، در کنار باند بلندگو ایستاده دیدم. از او خواستم فضا جا به اندازه کافی دارد، راحت بنشیند و از برنامه استفاده کند. دستانش را باز کرد و  قرصی را نشانم داد. گفت:قرص معده ام را باید در این ساعت بخورم . احتیاج به آب دارم و باید برای تهیه آب به بیرون از سالن بروم.  اما نمی خواهم صحبت های دکتر فرهنگ را از دست بدهم.!

خیلی سریع لیوان آبی را برای او تهیه کردم و به او دادم و گفتم حالا لطفا راحت بنشینید، قرص معدتان را بخورید و به صحبت های دکتر هم گوش دهید. خیلی تشکر کرد. گفتم انجام وظیفه است.

برنامه عصر به دلیل رعد و برق و بارندگی خیلی شدید با 40 دقیقه تاخیر برگزار شد اما در ساعات حضور مردم گرگان شاهد بودم  که به رغم بارش شدید چطور مردم دوان دوان خود را به داخل سالن می رساندند. تنها کاری که به ذهنم رسید این بود که خود را به جلوی درب ورودی سالن برسانم و ضمن خوشامدگویی به آن ها با افتخار کلینکسی برای خشک کردن دست و صورتشان که به دلیل باران شدید خیس شده بود، در اختیارشان بگذارم.

عکاس هنرمند شهرم را می دیدم که چطور از آن سوی خیابان بدون چتر می دوید. فکر می کردم با تجهیزات عکاسی خود برای تهیه عکس آمده است. اما گفت: من برای تهیه عکس نیامدم.  من نیازمند راهنمایی های دلسوزانه و مفید دکتر فرهنگ برای هدف مهم در زندگی ام هستم.

او اضافه کرد: صبح را متاسفانه از دست دادم . مادر و خاله و همسرم در برنامه صبح حضور داشتند من هم در عصر به آن ها ملحق شدم. و هنگام خداحافظی به من گفت: مطمئن هستم سخنرانی دکتر فرهنگ  برایم بسیار موثر و نقش آفرین خواهد بود.

کارشناس ارشد مطالعات خانواده نیز یکی دیگر از شرکت کنندگان سخنرانی دکتر فرهنگ بود. او مرتبا به من یادآوری می کرد که برنامه سودمندی برای همه ما بود و از من خواست این برنامه ادامه داشته باشد.

مربی ورزشم که به دلیل مراقبت از مادر همسرش نتوانست عصر در برنامه شرکت کند در باره برنامه صبح گفت هر که نیامد ضرر دید. واقعا عالی سخن گفت.

و بانوی مدیر فرهنگی که چند بار به دلیل پا درد نمی توانست بنشیند و به ناچار به انتهای سالن می آمد، خواستم که برای او وسیله ای تهیه کنم که به خانه برود و اینطور دچار درذ نشود اما گفت: حاضرم درد پایم را تحمل کنم اما صحبت ارزشمند این استاد را از دست ندهم. او هم برای نخستین بار از برنامه آموزشی دکتر فرهنگ استفاده می کرد...

وظیفه خود می دانم به حضور ارزشمند معاون پیشگیری از جرم دادگشتری اسنان گلستان هم اشاره کنم . وی به رغم مشغله فراوان در برنامه صبح شرکت کرد و یک ساعت از وقت خود را به این برنامه اختصاص داد و بسیار ار تلاش سازمان برای برگزاری این برنامه موثر و سازنده قدردانی کرد.

به سهم خود ضمن پوزش از کاستی هایی که در این برنامه مشاهده شد، صمیمانه از حضور با اشتیاق و با انگیزه تمام عزیزان همه شهروندان متشکرم و خدا را شکر می کنم که یکبار دیگر توفیق انجام وظیفه نسبت به شهروندان را  نصیبم کرد...

و از حضور آموزنده آقای دکتر فرهنگ که تا زمان رسیدن به فرودگاه گرگان برای بازگشت به تهران با احساس وظیفه به تلفن های شهروندان گرگانی در زمینه های مشکلاتشان پاسخ می داد بسیار ممنون هستم.

 

 

 

 

پرواز از قلعه حسن گرگان تا جام جهانی مکزیک

$
0
0

عکس ها از محسن دانشگر

 

تمام وقت تفریح و فراغتش در کنار برادر بزرگتر به بازی والیبال می گذشت.  نخستین مربی اش، برادرش بود که او را به توپ و تور و زمین پروازهایش نشان داد. از بچگی آرزو داشت عضو تیم شود. نونهالی که رویایش ورود به تیم ملی والیبال ایران بود. رویایی که می دانست برای بدست آوردنش به تلاش زیادی نیاز دارد.

هنوز خیلی نوجوان بود و در کلاس دوم راهنمایی درس می خواند  اما وقتی بیشتر فهمید که باید جدی تر به آموزش رشته مورد علاقه اش بپردازد به کمک برادر پای به هیئت والیبال گرگان برای ثبت نام گذاشت . در این مسیر آقایان رمضان غریب، رمضان دنکوب و عزیز علی نژاد به مدت دو سال با پدیده قلعه حسن کار کردند. با تمرین های زیاد در مدت دو سال عضو تیم نوجوانان گلستان شد که این تیم توانست در استان مقام اول و در رقابت های والیبال قهرمانی نوجوانان ایران هم به عنوان سوم دست یابد.

همزمان ضمن پروازهای خیره کننده اش در زمین والیبال با داشتن قد 1 متر و 83 سانتی متری به عضویت تیم جوانان گلستان نیز در آمد. او  راه خود را پیدا کرده بود و بازی های زیبایش با برخورداری از خلاقیت و قدرت بدنی در بازی های سوپر لیگ والیبال جوانان کشور در دیدار با تیم کاشان که سال پیش در گنبد قابوس برگزار شد نظرها را به خود جلب کرد.

آن هنگام که مدیران و مربیان تیم ملی در جست و جوی بازیکنان فوق العاده می گشتند او به  شرایط ایده آل دست یافته بود و سرانجام نوجوان محله قلعه حسن گرگان با زحمت و شایستگی به اردوی تیم ملی جوانان ایران دعوت شد.

درخشش او در اردوی تیم ملی سبب شد به بازیکنی ثابت برای تیمش تبدیل شود و با نظر مریبان بعد از پشت سرگذاشتن اردوهای تدارکاتی در شهریور امسال جواد حکمتینوجوان گرگان زمین از قلعه حسن به عضویت تیم ملی ایران در آمد. رویایی که از بچگی آرزویش را داشت.

تیم ملی والیبال ایران با برخورداری از بازیکنان با قدرت و با تکنیک و جسور در بازی های آسیایی موفق شد قهرمان این قاره شود. در این میان جواد حکمتی موفق شد با نمایش پروازهای خیره کننده اش به عنوان بهترین سرویس زن آسیا انتخاب شود. انتخابی که با شایستگی نصیب این نوجوان گرگانی شد. افتخاری که جواز ورودش را هم برای حضور در مسابقات جام جهانی والیبال نوجوانان که قرار است دو سال آینده در کشور مکزیک برگزار شود، صادر کرد.

او متولد سال 1374 است و تا سال سوم دیرستان تحصیل داشته اما متاسفانه به دلیل تجدید شدن تحصیل را رها کرده است که امیدواریم همچنان که خود تاکید کرده است، بتواند ادامه تحصیلش را با قوت و قدرت و پشتکار همچون بازی های تماشایی اش به نتیجه خوب و درخشانی برساند.

در بازگشت افتخار آمیز جواد حکمتی به گرگان جمع پرشوری از شهروندان این محله و تعدادی از مدیران ورزش گرگان و گلستان به انگیزه کسب افتخار کسب شده از این نوجوان والیبالیست، استقبال پرشکوه و ماندگاری به عمل آوردند.

او قرار است پس از عقد قرارداد به عنوان بازیکن در باشگاهی به نام شرکت دارویی کاشان در مسابقات سوپر لیگ جوانان ایران به بازی های خود ادامه دهد... 

 

سازندگان خوشبختی به جانشینان خود آموزش دادند

$
0
0

 

وقتی روزهای جمعه از ساعت 5 عصر من و شما از خستگی کار هفتگی برای استراحت به منزل می رویم، سازندگان خوشبختی برای دیگران، تازه جلسات آخر هفته خود را برای تفکر در زمینه ارائه رهنمود ها و استراتژی های لازم سپری می کنند.

این ها زندگی ساده ای دارند. اما با اندیشه های سازنده و فکری متفاوت، رفاه و آسایش خود را فدا کرده اند تا سایرین در  رفاه و آسایش زندگی کنند. وقت می گذارند، تحقیق می کنند، آموزش می دهند،  ترویج می کنند. مطالعه دارند. زمان کار با بالاترین بهره وری تلاش می کنند. و این بزرگواران امروز به فکر تغذیه 2 میلیارد نفری هستند که در سال 2030 میلادی به جمعیت جهان افزوده خواهد شد.

این دلسوزان بشریت چه کسانی هستند؟ انسان های تاثیر گذاری که با کشف و اختراع از گیاهان وحشی برای بشریت مواد سوختی و انرژی تولید کرده اند. آن ها گیاهانی که تحت تنش های محیطی از بین رفته اند و مرده اند و بیابان های لم یزرع را زنده کرده اند. دانشمندانی بی نظیر در دنیا که ذرت رنگی ساخته اند. انسان هایی که وقتی من و شما در حال خواب و استراحت هستیم آن ها در آزمایش گاههای خود به دنبال کشف جدید به سر می برند تا ما در آینده آسوده تر زندگی کنیم.

آن ها سال های  خیلی دور را در نظر دارند و حداقل در تفکرات و برنامه های خود بیست سال از زمان خود جلوتر هستند.

این ها، آن هایی هستند که گویا بین آن ها و همطرازانشان در دنیا فاصله ای بین زمین تا آسمان است.

این ویژه گی های اساتید عالی رتبه دانشکده کشاورزی و علوم حیاتی در دانشگاه آریزونا است که  توسط یکی از معاونان دانشگاه آریزونا روز شنبه 13 اکتبر 2012 برابر با 22 مهرماه سال 91  مطرح شد. زمانی که یکهزار  دانش آموز دبیرستانیدر شهر توسان ایالت آریزونا بعد از یک ماه از آغاز تحصیل خود در یک برنامه ریزی منظم و هدفمند برای کسب اطلاعات از روند تحصیل در دانشگاه آریزونا از این محیط علمی بازدید کردند.

پاسخگویی به این پرسش که چه آینده ای می خواهید در انتظار داشته باشید؟ سبب شد که عالی ترین  اساتید دانشگاه آریزونا یا گل های سر سبد این مجموعه علمی که در اصطلاح امریکایی ها به آن Cream of the cropsگفته می شود، در یک روز تعطیل فرصت اختصاصی و شخصی خود را در اختیار دانش آموزان دبیرستانی قرار دهند تا آنها بتوانند در کنار مادر و پدر برای تحصیلات دانشگاهی آینده خود با راهنمایی انسان های تاثیر گذار در عرصه های بین اللملی، اطلاعات سودمند کسب کنند.

جالب است که بدانید معاون آموزشی این دانشگاه به دانش آموزان یادآوری می کند، اساتید این دانشگاه با افتخار روز تعطیل خود را در اختیار شما گذاشته اند و  در کمال صداقت و خوشرویی و با متانت و مهربانی به شما راهنمایی می دهند و هر گونه  اطلاعاتی را که برای موفقیت خود نیاز دارید در اختیارتان می گذارند.

در این روز دانش آموزان از پروژه های آزمایشگاهی دانشجویان لیسانس که برای نخستین بار به صورت پوستر و تابلو  در سالن های محل بازدید شان نصب شده بود، مطلع شدند.

پاسخ دهندگان این برنامه اجتماعی  با عنوان نگاهی به آیندهرا دانشجویان مقاطع لیسانس، فوق لیسانس، دکترا و اساتید دانشگاه آریزونا و نیز بخش و دپارتمان بیولوژی سلولی و مولکولی، مدرسه علوم گیاهی، دانشکده کشاورزی و علوم حیاتی و معاون آموزشی دانشگاه آریزونا تشکیل می دادند.

آن ها آموختند که چگونه از وقت خود برای موفقیت به شکل موثر و سازنده استفاده کنند. یادگرفتند که برای تحصیل در رشته پزشکی اگر در یکی از رشته های علوم تجربی تحصیلات لیسانس داشته باشند، موفق تر خواهند بود. آن ها متوجه شدند که در این دانشگاه  چگونه می توانند به عنوان دانشجو در مقطع  فوق لیسانس و یا دکترا در رشته های علوم حیاتی تحصیل کنند.

روانشناسان معتقدند یکی از تکنیک های موفقیت ، نگاه متفاوت افراد  به مسائل است. این جوامع از فرصت ها به خوبی بهره می برند و  به گفته حضرت علی (ع)، در کمین فرصت ها هستند. و پیامبر ما حضرت محمد (ص) هم می فرماید: <علم گنج است و کلید آن گنج پرسیدن سوال است>.

و این دانش آموزان با نگاه های متفاوت برنامه ریزان خود در عرصه تعلیم و پرورش شرایط بهتر آموختن برای چگونه موفق شدن تمرین کردند.

چقدر خوشبخت هستند این دانش آموزان که با نگاه های متفاوت و درست، توانستند با چنین برجستگان درجامعه شان آشنا شوند و چقدر این دانش آموزان ارزشمند هستند که به آنها چنین فرصتی می دهند که در آینده اگر نیاز داشته باشند در کنار انسان های تاثیر گذار، دانستنی های لازم را به صورت علمی و عملی  فرا گیرند.

چه روز سودمندی را برنامه ریزان یک دبیرستان و دانشگاه برای دیدار و گفت و گو ی دانش آموزان با بالاترین اساتید یک دانشگاه فراهم ساختند.

و براستی که در آینده از میان همین دانش آموزان هدفمند، افرادی متفاوت پرورش خواهند یافت که جانشین برجسته در محیط های دانشگاهی  و اجتماعی آینده کشورشان خواهند شد.

و نکته آموزشی پایانی این برنامه که می تواند حداقل برای همه ما آموزنده باشد این است که: دانش آموزان بازدید کننده، دانستنی های آموخته شده خود را به همکلاسی هایی که نتوانستند در این برنامه شرکت کنند، در قالب گزارشی انتقال می دهند.

توضیح: از پروفسور محمد پسر ک لی استاد ارزشمند دانشگاه آریزونا که در این رویداد آموزشی  به عنوان یکی از  12 اساتید برجسته در این دانشگاه، پاسخگوی دانش آموزان بود، برای تهیه و ارسال این مطلب آموختنی بسیار متشکرم.

 

 

 

 

.

 

 

 

 

 

 

 

از مدیریت گنجینیه بین اللملی محیط زیست ایران بیشتر بدانیم

$
0
0

 

مهندس رمضانعلی قائمی

 

در سال 1325 در دهکده بالاجاده شهرستان کردکوی متولد شده است.  با عشق و علاقه به طبیعت در 23 سالگی در محیط زیست گرگان و گنبد استخدام می شود. مرکزی که در آن زمان معیار به کارگیری افراد برای فعالیت در محیط زیست برخورداری از انگیزه کار قوی، شرایط جسمانی مناسب و علاقه فراوان بود.

در آغاز فعالیت به عنوان محیط بان جذب می شود، سپس رئیس اداره محیط زیست غرب گرگان و سپس به دنبال فعالیت های تحقیقاتی گسترده و تاثیر گذار، کارشناس مسئول محیط طبیعی انتخاب می شود.

احساس مسئولیت و علاقه به حفظ محیط زیست سبب می شود در شرایط حساس بعد از انقلاب به عنوان  رئیس پارک ملی گلستان انتخاب و به مدت 8 سال  عهده دار مدیریت این گنجینه بین اللملی باشد.

پاسخگویی و احساس مسئولیت در مواجهه با مسائل محیط زیست سبب می شود به عنوان معاون اداره کل محیط زیست استان گلستان برگزیده شود. اما عشق به تحقیق باعث شد از معاونت به مسئولیت  کارشناس مسئول محیط زیست گلستان در پایان سوابق کاری بپردازد و با همین مسئولیت نیز به بازنشستگی اداری برسد. اما همچنان با عشق و احساس مسئولیت به تحقیقات در حوزه محیط زیست مشغول است و در عرصه داخلی و بین اللملی حفاظ محیط زیست به ماموریت های تاثیر گذار اعزام می شود.

دکتر خوارزمی و دکتر شهریاری با مهندس قائمی

 

وقتی به پیشنهاد دکتر همایون شهریاری، متخصص ژنتیک و همسر گرامی وی، بانو دکتر شهین دخت خوارزمی در سفر به گرگان برای شرکت در یک برنامه آموزشی، موضوع بازدید از پارک ملی گلستان مطرح شد، به رغم کسالت  و یک روز تعطیل پذیرفت که این برنامه بازدید با مدیریت و راهنمایی وی که مدت 8 سال مسئولیت مدیریت این منطقه مهم و حساس را به عهده داشت، صورت گیرد.  محققی که وجب به وجب 3 منطقه کوهستانی، استپی و مرتعی این حوزه را می شناسد و نسبت به آن اطلاعات بسیار با ارزشی دارد.

۱۵ سال می گذرد... هر زمان لازم شد برای اطلاع رسانی در حوزه محیط زیست صادقانه سخن گفت و تاثیر گذار شد

 

در کنار او قرار گرفتن برای کسب دانش از پارک ملی گلستان یک فرصت آموزشی بسیار سودمند برای هر علاقمند به منابع طبیعی و حوزه محیط زیست است که ما در آن روز بهره های فراوان بردیم.

جالب است که بدانید مدیریت های بعد از همچنان از دانش این کارشناس دلسوز برای حفاظت از پارک ملی گلستان استفاده می کنند و محیط بانانی که در روز بازدید با آن مواجهه شدم اعلام می کردند که صداقت، احساس مسئولیت  و علاقه به محیط زیست را از مدیریت این کارشناس خوشنام منطقه گرگان و گنبد آموخته اند و این ویژه گی ها را سر لوحه وظایف خود می شمارند.

و دو میهمان سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری گرگان نیز وقتی با او در پارک ملی گلستان همسفر یک برنامه گردشگری و آموزشی شدند به دلیل دانش گسترده و تجربه موثرش، اعلام کردند که آقای قائمی  یک سرمایه ملی برای محیط زیست ایران به شمار می رود و اعتقاد داشتند به دلیل کارایی و اثربخشی یک شهروند ماندگار محسوب می شود.

جالب است بدانید که وی در این بازدید به مدت ۴ ساعت با گردش در مناطق مختلف پارک ملی گلستان از امتیاز ها و ویژه گی های بی نظیر این گنجینه بین اللملی به ما آموخت.

از آقای رمضانعلی قائمی، فوق لیسانس محیط زیست و محقق برجسته محیط زیست ایران به سبب سال ها تلاش و زحمات شبانه روزی برای حفاظت محیط زیست گرگان و گنبد صمیمانه متشکرم.

سوابق، فعالیت ها و افتخارات این کارشناس ارشد محیط زیست ارزشمند ایران که جز 30 شخصیت برتر محیط زیست کشور است به شرح زیر است:

 چاپ کتاب با عنوان های اکوسیستم های تالابی و رودخانه ای گلستان، جاذبه های جهانگردی استان گلستان، منطقه حفاظت شده،  فرهنگ 5 جلدی تبری ایران (کار گروهی) و گرگان.

چاپ 30 مقاله داخلی و خارجی در زمینه های محیط زیست، حیات وحش، پارک ها، پرندگان و تلاب ها.

مجری و محقق 34 پروژه در زمینه های های محیط زیست، حیات وحش و اکوتوریسم.

شرکت در 21 سمینار داخلی در زمینه های زیست محیطی.

بالغ بر 20 سال سرشماری پرندگان مهاجر آبزی و کنار آبزی استان های مختلف کشور.

تدریس در 14 برنامه آموزشی در زمینه های پرنده شناسی، پارک داری، حیات وحش  و سرشماری در کارگاه های آموزشی محیط بانان و کارشناسان محیط زیست و تدریس در رشته محیط زیست در بعضی از موسسه های آموزش عالی.

شرکت در 15 دوره آموزشی تخصصی در زمینه های اکولوژی، تنوع زیستی، ذخیره گاه ها، پرندگان، تالاب ها و حیات وحش.

همکاری در اجرای بالغ بر 20 پایان نامه دانشجویی داخلی و خارجی در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا.

همکاری در تهیه فیلم های مستند حیات وحش در منطقه گرگان و گنبد.

کسب 61 تشویق نامه به خاطر فعالیت های مختلف زیست محیطی در سطح کشور.

انتخاب عنوان پژوهشگر نمونه استان گلستان در 2 سال پیاپی در سال های 79 و 80

کسب  عنوان درجه ارشد محیط دار کشور ( بالاترین سطح درجات اجرایی سازمان حفاظت محیط زیست کشور) در سال 78 از طرف سازمان حفاظت از محیط زیست کشور.

دریافت نشان های گورخر آسیایی، خرس قهوه ای، پرندگان و گوزن های شمالی از کشورهای ترکمنستان، ایتالیا، روسیه و آلاسکا.

همکاری با گروه های مختلف تحقیقاتی در زمینه های زیست محیطی، حیات وحش و  پرندگان از کشورهای آلمان، سوئد، کرواسی، ایتالیا، اتریش و مجارستان.

انجام 34 سخنرانی در زمینه های پارک ها و مناطق، تالاب ها و پرندگان، اکووریسم، حیات وحش و مخاطرات تخریب طبیعت.

مدیر انجمن پرنده شناسی هیرکانیا از سال 76 تاکنون.

عضو انیستیتو تحقیقات حیات وحش و حفاظت از طبیعت اتریش از سال 1998 میلادی.

انتخاب و تجلیل به عنوان 30 شخصیت برتر محیط زیست کشور در 30 سال اخیر از طرف شهرداری تهران.

عضو کمیته تحقیقات، آموزش، فناوری و روابط بین اللمل سازمان نظان مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان گلستان.

عضو شورای پژوهشی اداره کل محیط زیست گلستان در چند نوبت.

و مشاور کمیسیون فرهنگی، اجتماعی و زیست شهری شورای اسلامی شهر گرگان از سال 86.

بازدید از پارک های ملی، پناهگاه های حیات وحش، مناطق حفاظت شده، موزه های تاریخ طبیعی، باغ های وحش و میراث های مهم بشری در کشورهای آلمان، اتریش، کرواسی، ایتالیا، هند، نپال و ترکمنستان به دعوت سازمان جهانی یونسکو و موسسه های تحقیقاتی بین اللملی و محققین آن کشورها.

 

 

 

 

 

سرنوشت توده های سرطانی در تخمدان بانوی مجرد گرگانی

$
0
0

 

آزاده صبوحی

 

نشانه ای از بیماری نداشت که بعد هم به وضعیتی برسد که ناعلاج تشخیص داده شود. سه سال تومور در تخمدان آزاده، بانوی مجرد گرگانی ایجاد شد و آنقدر رشد کرد که وقتی آثارش به کبد منتقل شد، خودش را به همه با رنگ پریدگی و بی حال شدن  گوشزد کرد.

تومور در تخمدان، کبد را هم اسیر ساخت  و به شکل خیلی بدخیم زندگی این بانوی مهربان و دوست داشتنی که همراه و یاری رسان خانواده به ویژه مادرش بود را به شدت تحت تاثیر قرار داد.

آزاده به همراه خانواده به نخستین پزشک در گرگان مراجعه کرد بعد از آزمایش های اولیه، دکتر به بیمار اعلام کرد دعا کن، بیماریت هیپاتیت باشد...

خانواده دست بر دار نبود. تلاش ها را با رفتن به کلینیک تخصصی مسعود  که مربوط به تشخیص خون های آلوده است، ادامه داد. انواع آزمایش های مختلف انجام شد اما این مرکز پزشکی نیز از نداشتن امید و حاد بودن شرایط آزاده خبر داد.

انها نخواستند تسلیم شوند به همین سبب شیمی درمانی را روزنه ای برای بهتر شدن وضعیت پی گیری کردند. سه ماه به طول انجامید درد های آزاده با شیمی درمانی بیشتر و غیر قابل تحمل تر می شد. مرفین ها گرچه باید کشنده درد باشند اما درد آنقدر به عمق آزاده رخنه کرده بود که دیگر نمی دانست به کجا تکیه کند برای کم شدن درد های پی در پی اش.

بعد از شیمی درمانی  درد کبد هم به آن ها افزوده شد به همین خاطر دیگر نمی شد به شیمی درمانی ادامه داد اما با درد چه می شد کرد؟ طی سه ساعت 3 مرفین تزریق می شد. از درد محکم لبه تخت را می گرفت تا شدت آن کم شود اما دریغ از کاستن درد های بی امان.

با وجود این همه بیقراری های ناشی از درد به خواهر وظیفه شناسش یادآوری می کرد که مراقب مادر باشد!.

آزاده خیلی فهمیده بود وقتی آخرین بار خون را در میان دستان خواهرش بالا آورد از او عذرخواهی کرد و یک ساعت قبل به مهدیه گفت: » خسته شدم می خواهم بخوابم« و تا خوابیدن ابدی که نیم ساعت به طول انجامید به خواهرش یادآور شد که نترس و به مادر هم بگو که نترسد. گفت می خوابم و یا ابوالفضل گفت و برای همیشه به دریای بیکران زندگی اش پایان بخشید.

آزاده صبوحی در 22 بهمن 1357 به دلیل مشکل وراثتی با بیماری عقب ماندگی ذهنی متولد شده بود و در سن 34 سالگی بر اثر عرضه سرطان تخمدان پس از سه ماه درگذشت.

بانویی که برای کسی مشکل ساز نبود. در حد خواندن و نوشتن دانش داشت و همه کارهایش را خود انجام می داد.

مادر برای او بسیار دلتنگی می کند اما نمی خواست که دخترش اینقدر درد داشته باشد و  از نظر مادر آسوده شد و از نظر خواهر، آزاده مال ما نبود که بماند مال خدا بود...

در باره مرگ نا به هنگام آزاده با خانم دکتر محجوبه قنبر نژاد، متخصص زنان و زایمان  و دارنده گواینامه دوره تکمیلی ناباروری« IVF ) باروری لقاح آزمایشگاهی) صحبتی کوتاه داشتم و نظر او را در خصوص سرطان تخمدان که به اعتقاد این پزشک چهارمین نوع سرطان شایعه بین بانوان در ایران و جهان است، جویا شدم.

وی اعلام کرد: « درد شکم، خون ریزی، کاهش وزن، بی اشتهایی و بزرگی شکم از علائم سرطان تخمدان است». به اعتقاد این بانوی پزشک انجام سونوگرافی سرطان دهانه رحم نخستین گام برای تشخیص این بیماری است.

از او پرسیدم آزاده علائمی جزء بی حالی نداشت در چنین شرایطی چه یاید کرد قبل از آنکه تومور ها به شکل پیشرفته و بدخیم برسد؟ او گفت: « برای پیشگیری و تشخیص سریع برای درمان، خانم ها متاهل بعد از ازدواج سالی یکبار و برای بانوان مجرد از بیست سالگی، انجام  آزمایش از دهانه رحم ضرروری است.

توده های تخمدان آزاده در سن سی سالگی با کمترین علائم سرطانی ایجاد و در مدت سه سال بدون آنکه متوجه شوند به صورت خیلی بدخیم با از کار انداختن کبد، هویدا شد و چنین این دختر جوان در عرض سه ماه به دلیل سرطان تخمدان از دنیا رفت.

روحش شاد باشد و خداوند به خانواده محترم صبر عطا فرماید.

 

 

 

 

 


ویژه گی های خانواده موفق از نظر پروفسور محمد پسر ک لی

$
0
0

 

 

پروفسور محمد پسر ک لی استاد نمونه ایرانی دانشگاه آریزونا، دانشمند سال جهانی و برنده مدال صلح آزادی دنیا است. او علاوه بر جایگاه علمی بسیار ممتازش در جهان، در نزد خانواده ها به دلیل ویژه گی های انسانی  نیز دارای مرتبه بلندی است.

پروفسور پسر ک لی تجربه های ارزشمند خود را در باره ویژه گی ها ی یک خانواده موفق به رغم مشغله بسیار فراوان، به شرح زیر تهیه و ارسال کرده که ضمن تقدیر از این  استاد بزرگوار، متن آن را برای استفاده و بهره مندی شهروندان علاقمند منتشر می کنم.

 

ارتباط درست و صادقانه بین اعضای خانواده به ویژه همسران که الگویی برای فرزندان هستند.

تشویق کردن اعضای خانواده در مقابل فعالیت های خوب و سازنده ای که انجام می دهند.

متعهد بودن همسران نسبت به یکدیگر و گسترش این تعهد در بین اعضای خانواده.

داشتن اعتقادات مذهبی و ایمان به خدا و خدا ترس بودن که سبب داشتن وجدان بیدار برای اعمال درست در میان اعضای خانواده می شود.

برقراری ارتباطات صحیح اجتماعی .

بیان قدردانی همسران از یکدیگر و گسترش آن در میان اعضای خانواده.

تعیین نقش ها و مسئولیت ها در بین همسران و اعضای خانواده در زندگی.

تعیین گذراندن وقت های با کیفیت همسران با یکدیگر و فرزندان.

داشتن احترام متقابل زوجین و گسترش آن در بین اعضای خانواده.

حمایت پدر و مادر از یکدیگر برای تربیت فرزندان .

دو زوج همواره باید در کنار هم و مکمل هم در فعالیت ها باشند تا زندگی به شکل مناسبتری به پیش برود.

داشتن روحیه انعطاف زوجین نسبت به عقاید منفاوتی که نسبت به مسائل دارند و تلاش برای نزدیک ساختن نظرات هم به یکدیگر.

در گفت و گو های خود به فکر برنده شدن و پیروزی نباشند بلکه از نظرات هم برای پیروزی در بهتر شدن زندگی مشترک استفاده کنند.

یادگیری و کسب آگاهی و دانش یکی از رمزهای خانواده های موفق  است. تلاش کنیم برای تحصیل و کسب یادگیری های جدید علاوه بر حمایت، مشوق یکدیگر هم باشیم.

مسئله تامین امنیت اقتصادی در خانواده یکی از موارد جدی است که در صورت نداشتن تدبیر لازم، خانواده ها را دچار اغتشاش و پایه های زندگی را متزلزل می سازد. همسران در گام نخست باید با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی خانواده، ضمن رعایت صرفه جویی های لازم، این موضوع را با احترام و گفت و گو های سازنده به فرزندان هم آموزش دهند.

در هر شرایط خانواده ها برای داشتن کانون گرم و صمیمی نباید بگذارند ذره ای از علاقه و دوستی و مهربانی بین آن ها کاسته شود.

خلق و خوی مناسب همواره در همه شرایط بهتر عمل می کند هیچگاه همسران، رفتار محبت آمیز و با احترام را نسبت به یکدیگر را فراموش نکنند و اجازه ندهند این ویزه گی مهم در روابطشان کمرنگ شود.

فراموش نکنید یک خانواده و دو زوج موفق هیچگاه نباید در بروز مشکلات همدیگر را سرزنش کنند. بیاموزییم به جای ملامت کردن یکدیگر  در حل مشکلات، یاری رسان هم باشیم.

هر انسانی دارای اصل و نسبی است. فراموش نکنید اصالت انسان ها همواره باید مورد احترام همسران قرار گیرد و این امر در رفتارهای زوجین به فرزندان نیز آموزش داده شود..

یکی از راه های موفقیت خانواده ها سعی و تلاش آن ها در فعالیت ها است. خانواده موفق همواره با زحمت برنامه های خود را به پیش می برد. خانواده موفق با روحیه کار و تلاش، الگویی سازنده  برای اعضای خانواده محسوب می شود.

  زن و شوهر همو.اره باید از یک رابطه سالم و دوست داشتنی برخوردار باشند..

آموزش پذیرش شکست در بین زوج ها باید نهادینه شود و هرگز در شکست های احتمالی  نباید همسران از یکدیگر مایوس و ناامید شوند و در چنین شرایطی باید به یکدیگر کمک کنند تا ضمن درس گرفتن از شکست های احتمالی، حامی یکدیگر در شکست های پیش آمده در زندگی باشند.

در مقابل تنش ها و فشارهای احتمالی برای  یکدیگر سنگ صبور باشند و تحمل همدیگر را در بروز تنش های پیش آمده با گفت و گو های مفید و مشورت دادن افزایش دهند.

وفاداری همسران به یکدیگر یکی از ویژگی های ثبات زندگی های مشترک است که همسران ضمن پایبندی به آن لازم است تمام تلاش خود را به کار ببندند تا با وفاداری به هم، زندگی های خود را مستحکم و موفق سازند..

بدبینی آفت خانواده ها است و آن ها را از موفقیت دور می سازد  و این احساس منفی همانند سمی است که زهر آن زندگی را به نابودی می کشاند. پس احساس مثبت و خوشبینی را آموزش ببینید و آن را در زندگی عملی سازید تا مشاهده کنید با داشتن احساس مثبت و خوشبینی به زندگی، چه خانواده آرام  و سالمی خواهید داشت.

و بخشیدن، گذشت و چشم پوشی از اشتباهات یکدیگر و فرصت دادن به یکدیگر برای جبران خطاهای احتمالی از رمزهای یک خانواده سالم و موفق و نمونه است.

 

 

 

 

 

 

 

از امام حسین علیه السلام بیاموزیم

$
0
0

 

از دروغ کوچک و بزرگ، جدی و شوخی  پرهیز کن که بی شک انسان وقتی در امور کوچک دروغ می گوید بر دروغگویی در امور بزرگ هم جرات پیدا می کند.

 

همدمی با درستکاران انسان را به درستی سوق می دهد.

 

هر کس بزرگی خود را در یابد، دنیا در پیش او کوچک می شود.

اقبال شهروندان از برنامه های ترکمنی صدای گرگان

$
0
0

 

عکس توسط آقای آرنه گلی شهروند محترم ترکمن مقیم شهر گوتنبرگ سوئد ارسال شده است

 

صدا و سیمای گلستان به مرکزیت گرگان دو مرکز ارتباطات دریافت پیام در برنامه های زنده رادیویی برای شهروندان فارسی زبان و ترکمنی دارد. ترکمن ها دارای یک مسئول اپراتور پاسخگو با دو خط تلفن هستند و بخش رادیویی فارسی زبان ها یک اپراتور با یک خط تلفن، پیام مردم را دریافت، ضبط و در اختیار تهیه کننده برنامه برای پخش می گذارد.

 تا این قسمت فعالیت روال عادی خود را طی می کند. اما در روز پنچ شنبه 9 آذر 91  متوجه مطلب درخور توجه و مهمی در دو بخش ارتباطات مردمی فارسی زبان و ترکمنی شدم.

روزانه به مدت 2 ساعت عصرها برنامه زنده به زبان ترکمنی از صدای مرکز گلستان پخش می شود. به موجب آماری که دریافت کردم در این زمان در حدود 100 تا 150 پیام از طرف شهروندان توسط اپراتور بخش ترکمنی ضبط و برای پخش آماده می شود. جالب است که هیچ پیامی حذف نمی شود و فقط به دلیل کمبود وقت، پیام کوتاه می شود و در حال حاضر هم شهروندان ترکمنی به دلیل محدودیت زمان متوجه شده اند و  پیام های خود را کوتاه ارسال می کنند.

مخاطبان و شنوندگان برنامه های ترکمنی صدای مرکز گلستان را شهروندان شهرهای گنید، آق قلا، گمیشان، کشورهای آسیای میانه به ویژه ترکمنستان، تاجیکستان و افغانستان تشکیل می دهند.

این استقبال به علت ارائه برنامه های مفید، اثرگذار، کاربردی و جالب و وجود نظم در مجموعه صدای برنامه های ترکمنی عنوان شده است و مهم تر از همه حوصله و دقت افراد برنامه ریز برای تهیه و ساخت برنامه ها و احترام بسیار زیاد دست اندرکاران صدای برنامه های ترکمنی مرکز گلستان به شهروندان این برنامه ها نیز مزیت بر علت است.

 ارتباطات سازنده و دو طرفه قابل قبول بین مردم و مجموعه صدای برنامه های ترکمنی نیز از عوامل مهم روی آوردن شهروندان ترکمن می باشد.

امروز همچنین مطلع شدم که از طریق برنامه ها ی با ثمر، عمیق و با کیفیت تهیه کنندگان و تولیدکنندگان ترکمنی، افرادی هم مسلمان شده اند.

این در حالی است که بخش فارسی رادیو مرکز گلستان در مدت 2 ساعت برنامه زنده روزانه خود که همزمان با برنامه ترکمنی پخش می شود تعداد تماس تلفن های شهروندان فارسی زبان منطقه گرگان و گنبد حداکثر از 15 نفر بیشتر نمی شود!.

در این باره هم پی بردم که متاسفانه به ارائه برنامه های با کیفیت از طرف این مرکز اهمیت داده نمی شود. مسئله دیگر توجه به پیام شهروندانی است که با این مرکز تماس تلفنی برقرار می کنند. حتی باخبر شدم که سیستم اس ام اس مدتی خراب بود اما پی گیری جدی برای درست شدن نمی شده است و در حال حاضر هم که گفته می شود درست شده است گاهی عمل می کند و گاهی هم دوباره خراب می شود.

متاسفانه آنگونه که شایسته شهروندان است به پیام ها ی ارسالی آن ها در وقت مناسب آن توجه نمی شود. گاهی به رغم وجود وقت، پیام های شهروندان که برای مثال امروز به صورت تلفنی فرستاده شده است به روز بعد برای پخش از رادیو موکول می شود.

اگر این برنامه ها از طریق مرکزی برای شهروندان ساخته و پخش می شود پس روشن است که به نظر و خواست مردم هم برای داشتن برنامه های مفید، اهمیت داده شود. اما چنانچه فقط پر کردن زمان است که نمی توان انتظاری داشت که شهروندی هم به برنامه ها ی ساخته شده توجه ای نشان بدهد و با ایجاد اعتماد ارتباطی هم با ما داشته باشد.

نکته:به یاد می آورم در سال گذشته یک ساعت از برنامه رادیویی شهر یادگار که مسئولیت پی گیری آن را به عهده دارم به پروفسور محمد پسر ک لی استاد ممتاز و نمونه فضای سبز و بیابان های دنیا از دانشگاه آریزونا اختصاص دادم.

 صحبت های موثر با دانش بسیار گسترده توسط این استاد ارجمند نه تنها مورد توجه دانشجویان و کارشناسان حوزه فضای سبز قرار گرفت  حتی سبب شد یک هفته پس از این برنامه شهروندی که رشته تحصیلی مرتبط با منابع طبیعی را نداشت،  در تماس تلفنی به من اعلام کرد که چقدر مطالب عنوان شده برای من سودمند بوده است و جالب است بدانید که دو گوینده محترم این برنامه در محوطه بیرون از مرکز اداری صدا و سیمای گلستان به استاد پسر ک لی گفتند با ارتباطی که با شما در این برنامه داشتیم خیلی احساس پوچی نسبت به خود پیدا کردیم که الیته دکتر به هر دو آن ها با احترام مضاعف گفت هیچگاه نسبت به خود بی احترامی نداشته باشید بلکه تلاش کنید با دانش و یادگیری های جدید در حوزه رسانه سطح فعالیت های خود را بالا ببرید و به صورت حرفه ای عمل کنید تا مردم برای گوش دادن به برنامه های شما وقت بگذارند...

 

 

 

 

 

 

 

 

همیشه به یاد بیاورید

$
0
0
 

همیشه به یاد بیاورید

هیچ چیزی غیر ممکن نیست اگر قلب شما آن را بخواهد.

 

 

 

 

فرشی از پاییز

$
0
0

 

 

عکس ها از محسن دانشگر

 

فرصت کنید حتی نیم ساعت به دامن جنگل شهری بروید که به رغم نابودی مظاهر چشم نوازش، هنوز می توان زیبایی های خیره کننده ای را در آن مشاهده کرد.

پاییز و پهن شدن فرشی از برگ های رنگارنگ در سطح پارک جنگلی النگدره گرگان، آنقدر محیط طبیعت این پارک را دیدنی ساخته است که با راه رفتن در میان خش خش برگهای الوان، جان دوباره نصیب انسان سرگشته امروز می دهد.

لحظاتی با قدم گذاشتن در این فضای زیبا قدرت تاثیر تماشای این محیط دلپذیر را بر جسم و روح خود تجربه کنید...

Viewing all 417 articles
Browse latest View live