Quantcast
Channel: آوا و آوات
Viewing all articles
Browse latest Browse all 417

پایان دلواپسی های مادر با مهر، علی آزاد شد...

$
0
0

 

او را می شناختم اما بیشتر در روزهای کاری بعد از ساعت اداری که به ناچار به وقت بیشتری برای پی گیری مسائل نیاز دارم و روزهای جمعه که به ضرورت به محل کار می آمدم، می دیدم. او در روزهای بعد از پایان ساعات کاری و به ویژه جمعه ها مراقب من بود چون مجبور بودم به دلیل نبود نگهبان در محل کار از او بخواهم درب سازمان را با ورودم قفل کند تا خیالم از ورود و خروج ها در امان باشد...

 او  پس از پایان کار  دقایقی به نزدم می آمد و به دردل های او گوش می دادم یکی از غم های او که از محله امام رضا به محل کار می آید و  روزانه 12 ساعت کار می کند، رهایی فرزندش از زندان بود....

علی جوان است با دردسرها و گرفتاری های جوانی آن که نخواست آن را با فکر و گوش سپردن به پندهای دلسوزانه اطرافیان به ویژه مادر مهربان و سختکوش،  مشکلات این سن و سال را مدیریت کند.

یک روز در تهران در غیبت خواهر و شوهر خواهرش که به میهمانی رفته بودند، مخفیانه کلید ماشین را می گیرد تا به رانندگی بپردازد دریغ از اینکه هنوز گواهینامه رانندگی ندارد.

در مسیر شور و هیجان رانندگی به حساب کاسبی کردن، مسافری را سوار می کند دریغ از اینکه  وسوسه دریافت 5 هزار تومان از این مسافر بی خانواده قرار است برای او خسارت میلیونی به ارمغان آورد.!

مسافر در کنارش می نشیند و علی با سرعت مسیر بزرگراه را طی می کند که این سرعت، ناگهان سبب برخورد شدید با کامیونی می شود. مسافرش بیهوش و خود به شدت از ناحیه کتف و گردن آسیب می بیند. با انتقال به بیمارستان مرد مسافر پس از ساعاتی به دلیل ضربه مغزی از دنیا رفت از دنیایی که در آن سرپرست و همراهی نداشت.

علی در این حادثه پس از ارزیابی های صورت گرفته توسط پلیس مقصر شناخته می شود و بر اساس رای دادگاه به دو سال زندان محکوم می شود. از آن جایی که فرد فوت شده کسی را به عنوان سرپرست نداشت در این قسمت نیز علی بابت مرگ مسافر همراه خود به پرداخت ۶۲۰ میلیون ریال جزای نقدی به حساب دولت محکوم شد.

او توانایی کمترین این مبلغ را نداشت و به ناچار پس از رفع جراحت، این شهروند گرگانی برای دوران محکومیتش به زندان اوین منتقل می شود.

این اتفاق بر افکار پریشان مادر غمزده و نگران از تهیه مایحتاج روزانه خود که به سختی و تلاش فراوان آن را تامین می کرد، افزود. در این راه نگران کننده 6 ماه سپری شد و راه حلی برای گره گشایی حاصل نشد.

شبنم خواهر او که در تهران ساکن است خود به دادگاه می رود تا با قاضی پرونده سخن بگوید. قاضی به دردل های او گوش می دهد اما می گوید چاره ای نیست باید کسی باشد که تا مبلغ دیه را برای نجات برادرت پرداخت کند.

این خواهر که برای نجات برادر دست از تلاش بر نمی داشت وقتی برای بار دوم  به دادگاه به نزد قاضی مراجعه می کند فردی ارتشی به نام آقای حسینی را در نزد قاضی می بیند او که از دوستان  و آشنایان قاضی پرونده نیز محسوب می شد متوجه مشکل این خانواده می شود و مشخصات و آدرس و شماره تماس علی و خانواده اش را برای پی گیری و تحقیق دریافت می کند.

 شبنم که اکنون در مشهد مقدس به سر می برد فکر نمی کرد دادن این مشخصات بتواند به داستان غم انگیز زندانی برادرش کمکی کند.  

و امروز با احساس مسئولیت این انسان با شرافت و کمک نقدی او با پرداخت مبلغ دیه در ماه مهر به دلواپسی های این مادر زحمتکش و نجیب خاتمه می دهد و علی آزاد می شود.

و علی صبح دوشنبه سوم  ماه مهر با مهربانی انسان هایی که بدون منت و بی قصد، مهرورزی می کنند به گرگان بر می گردد...

 

 

 

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 417

Trending Articles