آوای دانش آموزان ایرانی از امروز با آغاز مهر پس از 3 ماه و نیم تعطیلی در مکان های تعلیم و پرورش غرق شد و روحی تازه به شهر و شهروندان بخشید.
امروز وقتی برای رفتن به محل کار از خانه خارج شدم با گذشت از کوچه ها و خیابان های محله مان شاهد حضور مشتاقانه و با انگیزه دختران و پسران گرگانی برای رفتن به مکانی که می خواهند علم اندوزی کنند، بودم.
در مسیر پارک نوبخت آقا پسر نوجوانی را دیدم که به دلیل معلولیت به ناچار به کمک دو عصا گام بر می داشت. از کنارش به آرامی گذشتم که بیشتر او و حالاتش را مشاهده و درک کنم. گام های او محکم و قاطعانه بود. انگار هیچ نقصی نداشت. چنان با استواری قدم بر می داشت که معلولیت برای او ناتوانی و مانع محسوب نمی شد. وقتی به چهره او دقیق شدم او را بسیار مصمم دیدم که چقدر اشتیاق برای رفتن و رسیدن به فضای کسب دانش را به همراه دارد.
این رفتن برای آگاه شدن بود. این گام ها امیدوار بود برای رسیدن به مقصدی شایسته که حق او است. دورنمایی که دانایی توانایی را هدف قرار داده است.
برای او که چنین با امید و عشق به یادگیری قدم بر می دارد و برای همه دانش آموزان شهرم و میهنم آرزوی بهترین ها را دارم.
براستی که آموزگار واقعی کسی است که آنچه از دانش در یک روز فرا می گیرد بیش از آن به این غنچه های شهر بیاموزد.