ماه من غصّه چرا؟
آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما میخندد
یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان
نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد
نفسی از سر امّید کشید
و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز، پر امنیّت و احساس خداست
ماه من غصّه چرا؟
تو مرا داری و من
هر شب و روز
آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من
دل به غم دادن و از یأس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند
ماه من
غم و اندوه اگر همه روزی مثل باران بارید
یا دل شیشهایت، از لب پنجرهی عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی واکن
و بگو با دل خود
که خدا هست، خدا هست هنوز
او همانیست که در تارترین لحظهی شب
راه نورانی امّید نشانم میداد
ماه من
غصّه اگر هست، بگو تا باشد
معنی خوشبختی، بودن اندوه است
این همه غصّه و غم، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه، میوهی یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین
ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند
سبزهزاریست پر از یاد خدا
و درآن باز کسی میخواند
که خدا هست، خدا هست
و چرا غصّه؟! چرا؟
زندهیاد قیصر امینپور
سال نو مبارکاز آقای مهندس محمد حسن حاجی محمدی برای ارسال این شعر زیبا بسیار ممنون هستم.
آن را برای استفاده شهروندان علاقمند در وبلاگم قرار دادم.