ساعت 4 عصر بود ار سر کار بیرون آمدم نزدیک پل هوایی شهرداری چشمم به چوجه های رنگارنگ زیبایی افتاد داشتم نگاهشان می کردم به یکباره پسری با انرژی و خوش صحبت گفت سلام خانم گفتم سلام از او پرسیدم منو می شناسی گفت بله سال گذشته به مدرسه ما آمدید و به ما یاد دادید که چطور از پل هوایی در خیابان استفاده کنیم به یکباره به یادش افتادم دانش آموزی بود که برای رفت و آمد در بلوار غدیر به دلیل آنکه آموزشی ندیده بود مقررات را رعایت نمی کرد و با دویدن از خیابان می گذشت. خوشحال شدم چه خوب که یادش بود و عمل می کرد آنچه یاد گرفته بود.
و عصر امروز موسی الرضا، حسین و امیر عباس دانش آموزان کلاس های ششم، جهارم و پنجم ابتدایی از آقایی تعدادی جوجه های زنگارنگ می گیرند و می فروشند دلش می خواهد پول تو جیبی داشته باشد .
قیمت هر جوجه هزار تومان است که به ازای فروش هر کدام صاحب اصلی جوجه ها به آنها 250 تومان می دهد!؟
به گفته آنها روزی سه تا فروش دارند و دلشان گرم است که می توانند پولی که از خانواده می خواهند دریافت کنند ازاین کار بدست می آورند.
و این است کار و فعالیت هر روزه این کودکان با استعداد و آموزش پذیر که عصر ها مسیر نسبتا طولانی را از بلوار غدیر و ایرانمهر جنوبی شهر گرگان جعبه جوجه ها را حمل می کنند تا در فضای سبز اطراف میدان شهرداری جوجه های تماشایی را بفروشند و پولی در بیاورند...