Quantcast
Channel: آوا و آوات
Viewing all articles
Browse latest Browse all 417

نجمه آرام شد

$
0
0

 

 

هیچوقت بیقرار نبود. هیچگاه به شرایطی افسوس نخورد. هیچگاه غم تنهایی را به زبان نیاورد. هیچوقت خودش را بی کس ندانست. هیچگاه اجازه نداد بیماری برایش محدودیت شود و از رویاها دور بماند. او مصمم بود و با اراده.

وقتی پدر مهربان و با ایمان خود را از دست داد بیشتر متوجه شد که باید در کنار »مادر« مصیبت دیده به تنهایی بار بیماری را به دوش بکشد. او خیلی صبورانه دوران بیماری را پشت سر گذراند. در کنار این بیماری لحظه ای از شادابی و نشاطش کم نشد. او عاشق زندگیش شد و تسلیم بیماری نشد.

به مسافرت های مختلف رفت از تجربه های مختلف سود برد و به زندگیش معنای بیشتری بخشید. وقتی این همه روحیه او را می دیدم تحسینش می کردم و همیشه برای او آرزوی موفقیت داشتم.

او بسیار مهربان و سخاوتمند بود و به گفته مادرش ( که خاله ام است ) مانند پدرش خدا بیامرز، وقتی کسی احساس نیاز داشت، آنچه که در اختیارش بود می بخشید و غصه نداشته های را نخورد.

در مواجه با مشکلات دیگران هیچگاه بی تفاوت نبود و غم دیگران را غم خود می دانست و می دید و مشاهده ناراحتی دیگران به شدت او را منقلب می کرد.

او به دوستی هایش بسیار پایبند بود. عجیب به دیگران عشق می ورزید. و به سبب لطف بیکرانش او را سبب خیر و برکت زندگی می دانستند.

 او از مسافرت مشهد بازگشت و یکی از دوستان صمیمی خود را  که مبتلا به تالاسمی بود را از دست داد. بغض از دست دادن این دوست نزدیک و همراه مهربان مقدمه ای برای ناراحتی در گلویش شد. دوباره بیمارستان و دوباره تخت بیماری. عفونت وارد بدنش شده بود و متاسفانه با کوتاهی هایی که در بیمارستان صیاد  گرگان با آن مواجه شد دامنه بیماری اش گسترش یافت تا آنکه در گوشه بینی اش قارچ »مور« هم به آن به دلیل کوتاهی ها در تشخیص، بر آن افزوده شد. عفونت بدنش فرا گرفت و قلب او را هم تحت تاثیر قرار داد. به ناچار به بخش آی سی یو پنجم آذر منتقل شد. اما دیگر امیدی نبود و هر روز منتظر زنگی از بیمارستان که نجمه به آخر رسیده است.

روز جمعه که فاطمه و محمد بر بالینش بودند از تب زیاد می سوخت اما قادر به صحبت کردن نبود. فقط از گوشه چشمهایش اشک فرو می ریخت. و سرانجام پس از رفتن خواهر و پسر خاله اش، همان روز در ساعت 2:30 بعد ازظهر به آرامش رسید.

نجمه آرام شد اما دلهای فراوانی به یاد اوست. مادرم که در روز نخست رفتنش چشمانش از اشک تار شده بود. خاله ام که توان سخن گفتن نداشت. فاطمه، خواهر بسیار محبوب او و محمد همسر فاطمه که نجمه عاشقانه آنها را می پرستید روزهای سختی را  در غم از دست دادن او سپری می کنند.

نجمه قلیش لی، آن چهره دوست داشتنی و مقاوم پس از 31 سال عمر با کیفیت در آرامش قرار گرفت.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 417

Trending Articles