بارندگی صدایش هنوز زیاد نشده بود و من مشغول مطالعه بودم به یکباره رگبار درشت باران صدایش را غوغا کرد در فریاد این رگبار، صدای انفجارگونه ای هم در پشت خانه صدایش را به من انتقال داد. انگار بر روی سر ما آوار شد بلند شدم و به بیرون رفتم صدایی یا اثری از این صدای هولناک را مشاهده نکردم برگشتم اما دلم قرار نداشت. زنگ در منزل خبری دیگر را برایم آورده بود که نتیجه بی قراری دلم بود. از آسمان باران رگبار می زد همسایه روبروی ما گفت دیواری که در حال ساخت بود بر روی سقف خانه شما ریخته است.
جالب است که در چنین هوایی ساختن ادامه دارد ولی خبری از ناظر و مجری هم نیست آنها برای تفریح در خارج شهر مشغول هستند.
با مادر تنها بودیم به سرعت بیرون آمدم و با صدای بلند کارگزهایی که خونسردانه مشغول کار بودند را صدا کردم.
به طبقه بالای ساختمان در حال ساخت رفتم خیلی جالب است مشغول گذاشتن پلاستیک و ایرانیت های شکسته بر روی سقف خانه ما بودند. گفتم مسئول شما کیه ؟ گفتند نیست! دیواری که به هنگام باد و بارندگی زیاد ایجاد شد و فکر می کردند چقدر زرنگ هستند که توانستند دیوار را بالا ببرند به دلیل بارندگی و باد شدید سقف خانه ما را شکافته است.
تمام لباسهایم خیس شده بود حتی راه رفتن برایم دشوار بود که برادران و دامادمان از راه رسیدند. آمدند پایین و دیدند که چگونه اتاق خانه پر از آب و گچ شده است.
واقعا اینجا کجاست و ما در کجا و در چه شرایطی زندگی می کنیم؟
پرسش من این است به رغم فروریختن سقف و صدای هولناک افتادن و ریختن دیوار تازه ساز، یک نفر از ساختمان پایین نمی آید بگوید که چه اتفاقی افتاده و مسئولیت کار خطرناک خود را هم به عهده بگیرند؟ نمی گوید نگران نباشید ما کوتاهی کردیم و ما مقصر هستیم که حداقل کمی ما آرام بگیرم.
خیلی جالب است قبل از این اتفاق فیلم مستندی را می دیدم که نحوه ی رسیدگی به سگی که دچار یک غده در کنار کبدش بود را نشان می داد که چطور به این سگ رسیدگی می شد و بعد از عمل چگونه دامپزشک باا با احساس مسئولیت در تماس تلفنی صاحب سگ را از نگرانی خارج می سازد و خانم این خانواده پس از نجات سگش اعلام کرد الان وقت جشن گرفتن است...
اگر چه در حال حاضر سقف اتاق توسط این عامل ساخت و ساز در حال تعمیر است اما از روی احساس مسئولیت نیست بلکه از روی ترس و نگرانی ناشی از توقف در ادامه ساخت و سازش است...!