مردی در سواحل مکزیک به هنگام غروب خورشید در حال قدم زدن بود. همانطور که راه می رفت شخص دیگری رادید که به وی نزدیک می شد. متوجه شد که او به طور مداوم خم شده، چیزی را از روی شن های ساحل برداشته و به میان دریا پرتاب می کند.
مرد با تعجب به او نزدیک شد و پرسید: »عصر به خیر رفیق، چه کار می کنی؟«
آن شخص پاسخ داد: »اکنون هنگام پایین رفتن آب دریاست و این ستارگان زیبای دریایی، در ساحل جا مانده اند. اگر به داخل اقیانوس برنگردند، از کمبود اکسیژن خواهد مرد، خب، من دارم آنها را به داخل آب می اندازم.«
مرد به او گفت: »اما هزاران ستاره دریایی در ساحل افتاده اند. تو نمی توانی به همه آنها برسی؛ آنها بسیار زیادند. این اتفاق همه روزه در صدها کیلومتر ساحل این منطقه رخ می دهد، امکان ندارد که بتوانی تغییری ایجاد کنی.«
آن شخص با شنیدن این مطلب، لبخند زد، خم شد و دوباره ستاره دیگری را برداشت و همانطور که آن را به میان دریا پرت می کرد، پاسخ داد، »برای این یکی تغییری ایجاد شد.«
نتیجه:
تا جایی که می توانید در زندگی دوستان خود تغییری مثبت ایجاد نمایید. حتی کوچک!
توضیح: مطلب برگرفته از کتاب تو، تویی است که توسط آقای امیرضا آرمیون، ترجمه و گردآوری شده است.
از همکار خوب و بسیار محترم طاهره شاکرسرای که این کتاب را به من معرفی کرد بسیار متشکرم.