در 35 کیلومتری جنوب فاضل آباد در مسیر جاده اصلی دهنه محمد آباد با گذر از دهکده های رحمت آباد، محمد آباد، به منطقه ای ییلاقی به فاصله 1 تا 3 کیلومتری از جاده اصلی از دهکده های وسیعسر، ریگ چشمه، طاویر (پرندگان) چلی و بالا چلی، مایان، نرسو و غریب آباد می گذریم تا به گنو برسیم.
در دو راهی نرسیده به گنو روستای الستان و از سمت گنو دهکده های چجا، سیاه مرزگو دهکده انتهایی است.
شنیده های قدیمی حاکی از آن است بین روستا گنو و نره سو قلعه ای وجود دارد که متعلق به شاهان قدیم بود یکی از شاهان دختری زیبا داشت که مشهور به قزل قلعه بود. او خواستگاران زیادی داشت اما هر جوانی که قصد رسیدن به این دختر را داشت باید با نگهبان قلعه مبارزه می کرد تا به او می رسید.
از دهکده گنو دو برادر بودند که یکی از آنها شیفته این دختر پادشاه شده بود او بسیار تنومند، رشید و جنگجو بود اما در مبارزه با نگهبان قلعه موفق نشد و کشته می شود.
برادر این پسر به خاطر انتقام جویی، گرفتن دختر را بهانه قرار می دهد و با نگهبان قلعه مبارزه و در عین ناباوری موفق می شود نگهبان را شکست دهد و وارد قلعه شده و توسط پادشاه دختر به او داده می شود. کسی از قصد برای تصاحب دختر زیبا اطلاع نداشت.
مرد انتقام جو ار قلعه پایین می اید و پای دختر را به زین اسب می بندد و پیاده او را با اسب به جنگل می کشاند. تمام بدن دختر خونی می شود و به دلیل خراشیدن زیاد لباسش پاره می شود و با بدنی لخت در حالی که نیمی از بدنش ار بین رفته بود در نزدیکی چشمه ای به نام تنبوران به معنی تن برهنه می افتد و کشته می شود.
در خصوص نام این دهکده به نام گنو دو تعبیر وجود دارد. در زبان عامیانه به دلیل کم آبی و ماندگی آب مشهور به گندو به معنی آب گندیده است. اما علت دیگر این نام این است که گفته می شود چون گنو در ارتفاع قرار گرفته است و سرمای دلنشینی دارد مشهور به گنو به جای نعنو به معنای محل استراحت نوزاد نام گرفته است. خود این دهکده هم از نظر شکل ظاهری مانند نعنو است.
بله اینجا گنو است.
با اینکه این روستا در دامنه ارتفاعات قرار داشت اما با پیاده روی که به همراه خانم فیروزفرد، دو برادر همسرش و همسر آلمانی برادر شوهرش داشتیم نقاط مرتفع تری را بازدید کردیم که در یک روز پاییزی حسابی حال و هوایم که به شدت نیاز به گرفتن روحیه داشتم، تغییر داد.
خیلی دوست داشتم که یک روز به منطقه ای بروم که به جای صدای آدم ها با صدای دلنشین حیوانات از خواب بلند شوم صدای مرغ و خروس، گاو و گوسفند و این رویا در صبح یک روز جمعه پاییزی برایم محقق شد. صدای گوسفند های یک دامدار و بزی که به گردنش زنگوله بسته شده بود و با حرکتش زنگوله او هم به صدا درمی آمد.
وظیفه خود می دانم که یکبار دیگر برای دعوت و پذیرایی خانواده محترم خسروی از این عزیزان قدردانی نمایم.
از آقای محمدرضا اسفندیاری مدیرعامل سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری گرگان برای ارائه اطلاعات منطقه فاضل آباد که خود هم اصالتا از دهکده نرسو است بسیار ممنون و متشکرم.
تماشای این منطقه زیبای ییلاقی را برای همه شهروندان عزیز ایران فرصتی باارزش در زندگی می دانم...